خانه » شهدای ورامین » وصیت نامه شهید اصغر کریمی

وصیت نامه شهید اصغر کریمی

وصیت

 

 

وصیت نامه شهید اصغر کریمی

 

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

بنام خدا خدای که ابراهیم را از آتش و موسی را از آب و یوسف را از چاه نجات داد اگر مرا در آتش بیفکنند تکه تکه کنند ذره های تکه تکه شده ام صدا خواهند زد الله اکبر خمینی رهبر با سلام و درود به رهبر کبیر خمینی بت شکن به اون خمینی که بعد از سالها رنج و مشقت از این زندان به اون زندان به میهن اسلامی بازگشت و بوی بهار و سوسن و یاسمن را برای ملت رنج دیده و داغدار آورد آری او بهار جاوید آورد ما تا آخرین لحظه نبرد خواهیم کرد و خون خود را فدای رهبرو میهن خواهیم ریخت ای امام ما تو را تنها نخواهیم گذاشت ما پرچم خونین سرخ شهادت را بر روی سر می گیریم و با سلام و درود بر طیبه شهداء و سلام و درود بی پایان بر کسانی که به هرگونه به این انقلاب کمک می کنند « اللهم صل علی محمد و اله و حض شعور المسلمین بعزتک و انه حماتها بغوتک» خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و به عزت خود مرزهای کشور مسلمین را حفظ فرما و مرزبانش را به قدرت خود یاری کن درسهای صحیفه سجادیه ص ۲۶۱٫ و با درود بی پایان بر پدران و مادران مهربان و دلسوز مادران داغدیده و پدران کمر خم شده و سلام بر روحانیت آری اصل اسلام روحانیت است زیرا که روحانیت و جدش بود که انقلاب به پیروزی رسید.
پدر عزیز و مادر گرامی شاید پروردگار عنایتی کند تا به شربت شهادت آرزئی دیرینه ام نائل آیم دلم می خواهد پایدار و استوار باشید مانند زینب (س) و آقا امام حسین (ع) در مجالسم گریه نکنید زیرا گریه نکردن شما دشمن را به لرزه می افکند در مقابل هر چه ظلم و ظالم ایستادگی کنید و صفحه روزگار را از وجود ظالم پاک کنید انشاء اله به یاری خدا پرچم الله اکبر را بر تمام دنیا میافرازیم. شما هم امانت دار خوبی باشید و امانتی که خداوند به شما داده بود و در گرفتن هم خوشحال باشید من را حلال کنید و عذرم را بپذیرید اگر کوتاهی در حق شما کردم چون من خیلی جبهه را دوست داشتم و جبهه خانه دوم من است جوانمرد آن کسی است که سینه آرد پیش تیغ و تیرها. امام را تنها نگذارید.
و با چند جمله از امام حسین به پایان می رسانم.

شد او در میدان
بانگ هل من ناصر و هل من معین        اصغر آمد در حرم در پیچ و تاب        چون دل لیلا چو گیسوی رباب
یعنی اکنون نیستی بابا غریب        ببوس گردن غریب ای غم نصیب        نیست گر بابا علی اکبرت
هست در گهواره بر جان صغرت        گر ندارن دست تا یاری کنم     از گلوی خویش خون جاری کنم
گر ندارم طاقت جنگ عدو        دارم از بهر نثار تو گلو        زین عمل در خیمه بر پا شد خروش
شاه دین را آن خروش آمد بگوش        آن زمان او را به غم افزود غم     بار دیگر کرد آهنگ حرم
بر گرفت آن طفل را با اشک آه     وز حرم آمد بسوی رزمگاه     گفت کای بیدادگر تو
کرده اید اصحاب و انصارم شهید    اکبرم از تیر و خنجر کشته شد     قاسمم چشمش به خون آغشته شد
کس ز یاران من ای قوم شریر        نیست باقی غیر این طفل صغیر     اینم از شور عطش بنموده غش
کودکان را کی بود تاب عطش        گر دهیدش جرعه آبی رواست     زانکه این
آه از آن ساعت که آن تیرکمان        کرد بر خلق علی اصغر نشان     من بمیرم از این ماجرا

فالحمدالله رب العالمین الذی ختم لاولیا بالسعاده والعبره و لآخرنا بالشهاده و الرحمه «حضرت زینب (س)»

و اما خدا را سپاس می کنیم که ابتدای کارها با سعادت و آمرزش شروع شد و پایان کارها به شهادت و فداکاری در راه خدا پایان یافت.
«والسلام»

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.