خانه » اخبار و رویدادها » حاج احمد! ما را حلال کن! / به یاد شهید پاریاب ؛ تنهاترین سردار + شعر

حاج احمد! ما را حلال کن! / به یاد شهید پاریاب ؛ تنهاترین سردار + شعر

احمد پاریاب

حاج احمد! حلالمان کن! حاج احمد تو ما را حلال کن! ما می دانیم که تو باید حلال کنی. در تشییع پیکرت حاج حسین الله کرم و هم رزمت پیامت را رساند که همه را حلال کرده ای و از همه راضی بودی، جز این از شما انتظار نمی رفت. به قول حاج حسین، شهدا از همین جا دستشان در دست اربابشان است و نیازی به حلال شدن توسط ما ندارند. به قول حاج حسین نه حاج احمد متوفی است و نه ظلمی کرده که کسی حلالش کند یا نکند.

حاج احمد دلمان خیلی برایت تنگ شده؛ برای آن صدای گرفته، برای آن صحبت هایت که هیچ وقت تکراری نمی شد، برای خاطراتت، برای گذشته و حالت.

فقط یک گلایه؛ چرا رفتی؟ چرا این طوری رفته؟ سؤال احمقانه ای است؟ آری؛ وصف حال ما خیلی بدتر از احمقانگی این پرسش است. ولی تو که ناغافل نرفتی؛ مگر ما یادمان می رود که یکی دو ماه آخر مدام می گفتی “ما که دیگه باید بریم”، “ما که دیگه دورمون گذشته”، “ما دیگه رفتنی ایم” و بعد با همان کیاستت بحث را می بردی سمت تحریم داروی آلمان. می دانیم مشکل اصلی فقط تحریم داروی آلمان نبود. آن داروها درمان ریه ات و درد جانکاه جسمت بود، درد دل پاره پاره ی پر غصه ات را چه مرهمی می شد گذاشت؟

حاج احمد! این عذاب وجدان را از ما دور کن! ما بی وجدان بودیم وگرنه تو تنها جان نمی دادی و بعد از سه روز از بوی پیکر بی جانت همسایه ها با خبر شوند و ما را خبر کنند. فقط این را بدان حاج احمد! می دانم که می دانی؛ ولی اگر نگویم بغض خفه ام می کند؛ حاج احمد خودت همه چیز را می دانی، الآن علاوه بر جبهه ی دفاع مقدس، فرماندهی وزارت اطلاعات عرش هم به شما وصل است. ما مانند آن ها که می گویند حلالش کردیم نیستیم حاج احمد؛ ما می گوییم ما را حلال کن!

فراموش نمی کنیم وقتی که می گفتی آرزویم این است که بروم به دور کمرم نارنجک ببندم و اسرائیلی ها را بکشم. با آن حالت طوری سخنرانی می کردی که اصلاً هیچ انگیزه ای برای حرف زدن برایمان باقی نمی ماند و سراپا گوش می شدیم. هیچ وقت کم حرف نبودیم؛ ولی وقتی شما حرف می زدید، فقط دوست داشتیم گوش کنیم.

حاج احمد! می دانیم که گله داشتی از وضع دوره و زمانه؛ همه ی گله هایت چه سیاسی و چه غیر سیاسی شنیدنی بود. هنوز دغدغه داشتی؛ دغدغه ی این که چه تعداد از جوانان ما مسیحی شده اند و چرا ما دینمان سطحی و شعورمان در حد کتاب های دانشگاه است. همیشه از بی معرفتی برخی می نالیدی. حاج احمد! ما حرفم همان است که همیشه می گفتم؛ اگر شرایط طور دیگری رقم می خورد و چرخ گردون به کام شما می چرخید، خیلی از همرزمانت که الآن هر هفته در تلویزیون و این طرف و آن طرف سخنرانی می کنند و گعده هایشان پرشور است، باید پای منبر تو تلمذ می کردند.

حاج احمد! والله می دانیم که تو از بسیاری شایسته تر بودی؛ از سردار فلانی، از حاجی بهمانی و از همان کسانی که زمانی فرمانبردار تو در جبهه بودند و حالا دبدبه و کبکبه ای دارند یا در مجلس یا در سپاه یا نیروی انتظامی یا عالم سیاست یا هر جا و ناکجای دیگری. ولی حاج احمد، این را هم می دانیم که اگرچه تو در این دنیا به حقت نرسیدی، ولی لقب تنهاترین سردار تنها برازنده ی توست نه شخص دیگری. حاج احمد! به قول حاج مصطفی -که در بهشت زهرا به نیابت از تو گفت که همه را حلال کرده ای- فقط حاج احمد بود که مانند امام حسن مجتبی (ع) شهید شد.

ای گاز خردل، به تو احسنت که خود را کارگر کردی، بار احمد را بساختی و مهیای سفر کردی! حاج احمد! هم رزمت به حق گفت که تو تنهاترین سردار بودی!

حاج احمد! شاید عجیب باشد، ولی والله که همان روزها که تو به حاج حسین الله کرم می گفتی می خواهی بروی سوریه تا بجنگی، به حاج سعید می گفتی می خواهی بروی غزه، به ما می گفتی می خواهی بروی لبنان، ما هم حال و هوایمان همین بود. ما هم اگر راه باز بود می رفتیم؛ به چند نفر از دوستان سپردیم تا پیگیر شوند، نه برای شما، برای خودمان، ولی نشد. گفتند نمی شود و اعزام نیرو ندارند!

حاج احمد! حالت را از خیلی از همرزمانت بیشتر لمس می کردیم. ان شاء الله که از این بنده ی حقیر راضی بوده ای، ان شاء الله آن تماس های مکرر که افتخار می دادی که شماره ات روی گوشی ماِ بی لیاقت بیفتد، نشانه ی رضایت تو از ما بود. وای به حالم و لعنت به ما اگر نبخشیده باشی مان. ای گل بی ادعا، ای گل باغ شهدا، بوی تنت اگر بلند شد و ما نبودیم که روی دست بلندت کنیم، تو رو به همان امام حسن (ع) -که حقا حسن وار رفتی- ما را ببخش. حاج احمد اگر نبخشی، مظلومیتت گریبان ما را خواهد گرفت.

در آخر این سخن را می گویم و این قصه که غصه اش تمامی ندارد را همین جا تمام می کنم والا باید هذیان بگویم و این جیگر شرحه شرحه را باز کنم که نباید و نشاید؛

حاج احمد! ما بی ظرفیت بودیم! تو مناعت طبع داشتی! از ما نرنجی ها! تو رفتی و چه مظلومانه و سبک بال رفتی! و کجا رفتی!!! جایی که ما در خواب هم نمی بینیم! حاج احمد تو رو به خدا قسم به خوابمان بیا! روی ماهت را می خواهیم دوباره ببینیم. در بیداری غافل و خفته بودیم و کور، و ندیدیم تو را. در خواب هم نمی دیدیم که این قدر زود بروی؛ می دانیم برای تو صد سال گذشت، ولی ما غافل بودیم و فرصت از دستمان رفت.

حاج احمد باصفاترین، صادق ترین، شجاع ترین، مظلوم ترین، تنهاترین، غریب ترین و قوی ترین سرداری بود که شاید کسی دیده باشد. رفتن حاج احمد، به قول حاج سعید قاسمی، یک نسخه ی جدید از شهادت بود؛ نسخه ای که اگر خودش حلالمان نکند، نسخه ی همه ی مان پیچیده است و خسر الدنیا و الآخره هستیم! قطعاً اگر ما را نبخشی، خدا ما را نخواهد بخشید که به قول حاج سعید قاسمی، سه شبانه روز در خانه در قرچک ورامین جان به جان آفرین تسلیم کرده بودی و وقتی آتش نشانی در خانه را باز کرد و پیکر بی جانت را دید، وقتی سه شنبه به غسال خانه بردندت، نتوانستند پیکر مبارک زخم خورده ی پر درد پوکیده ات را به فردا برسانند و پنج شنبه تشییعت کردیم. جسارت نباشد؛ شاید برخی از این جمله تعجب کنند، ولی نه خوشا به حال تو بلکه خوشا به سعادت شهید صیاد شیرازی، شهید آوینی و شهید داوود کریمی که کنار شهید احمد پاریاب خفته اند. خوشا به سعادتت حاج احمد که در سالروز خیبر و شالروز شهادت حاج همت شهید شدی!

http://dlnew.ir/varamincity.com/tasavir/shohada/paryab/tashyee-sardar-shahid-paryab-91-12-24-www-varamincity-com-(18).jpg

شعر زیر را با عقل ناقص و زبان الکنم برای شادی روح حاج احمد و کم شدن عذاب وجدان خود سرودم. از دل برآمد. ان شاء الله که بر دل نشیند و در حد وسعم حق مطلب را ادا کرده باشم:


«یه نسخه ی جدید»

۱-حاج احمد عذر تقصیر / بی توجیه و بی تفسیر

۲-حرف اضافی موقوف / پروانه کرد شمعو پوف

۳-پروانمون شهید شد / از پیله ناپدید شد

۴-پروانه ی این قصه / داش یه دل پر غصه

۵-غصه واسه یه لحظه بود / نذار بگم هیچ کس نبود

۶-که دستشو بگیره / یک گوشه ای نمیره

۷-که کپسلولو پر کنه / نذاره جون بکنه

۸-جون که نکند شهید شد / نگو که ناپدید شدید

۹-آره جونم،شهید شد / تازه حاجی پدید شد

۱۰-تازه حاجی جون گرفت / دست خدا رو گرفت

۱۱-یه ماهی بود حاج احمد / تو دریای جزر و مد

۱۲-جزر و مدش جبهه بود / من که نگفتم کمبود!

۱۳-کمبود نداش حاج احمد / این که نبود قتل عمد!

۱۴-عمدی نبود توی کار / کسی نبوده کم کار

۱۵-کسی نبوده بیکار / کسی نبوده بی عار

۱۶-سه روز کنج یه خونه / بی یار و هم زبونه

۱۷-هیچ کسی ندید خوابیده / عزرائیلو خواب دیده!

۱۸-هیچ کس ندید پریده / جایی که کسی ندیده

۱۹-حاجی سه چهار روز خوابید / هیچ کس حاجی رو ندید

۲۰-تا این که بوش بلند شد / در و همسایه خبر شد

۲۱-آتش نشانی اومد / وای که چقد دیر اومد

۲۲-پیکر از هم پاشیده بود / کی خاک مرگ پاشیده بود؟

۲۳-حاج احمدو ما کشتیم / درو شد اون چه کِشتیم

۲۴-حاج احمد تنهامون / بی کس و بی همرامون

۲۵-خیلی غریب شهید شد / یه نسخه ی جدید شد

—————————–

منبع : وبلاگ احسان رستگار

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.