خانه » به قلم همشهریان » حکایت تلخ فراموشی فرهمندی و خردمندی

حکایت تلخ فراموشی فرهمندی و خردمندی

پره اول: تذکری به جناب جعفریان

سخنان پرخاشگرانه، عصبی و فاقد مبانی مستدل جناب آقای جعفریان در نقد جناب حجت الاسلام پناهیان به هیچ وجه من و کسانی که جعفریان را می شناسند به تعجب وانداشت.

آشنایی نگارنده با رسول جعفریان آشنایی موردی، سطحی و از طریق سایتهای سیاسی نیست بلکه در سالهای دانشجویی و در فاصله سالهای ۷۸ تا ۸۲ در نشستهای سیاسی و فرهنگی متعددی میزبان حجت الاسلام جعفریان بودیم و نیز به واسطه مسئولیت نظارت و ارزشیابی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در سالهای ۸۸ تا ۹۰ جلسات متعددی با ایشان و صاحبنظران دیگر در قم و تهران داشتیم، جلساتی که منشأ نگارش آئین نامه ها و ضوابط متعددی در ارتباط با حضور و یا عدم حضور هزاران جلد و عنوان کتاب لاتین، عربی و فارسی در نمایشگاه کتاب تهران گشت، در همه آن جلسات رسول جعفریان نوعاً نظرات شاذ، نامتعارف و البته اجتهادی خویش را داشت (این دیدگاه حقیر نه تعریف و نه تعریض به جایگاه پژوهشی اوست) بلکه غرض آنست که وی معمولاً دیدگاههای دیگران را که از مسیری غیر از مسیر مطلوب او رفته بودند قبول نداشت و قبول نمی کرد و شاید این خاصیت و اخلاق ناپسند برخی جامعه شناسان و مورخان در جامعه ماست که دچار “خودرأیی علمی” و “استبداد روشی” می شوند. اما صرف نظر از این نگاه خودمحور و خلقیات خاص دلیل پرخاشگری و عصبانیت یک مورخ و صاحب نظریات تاریخی به صاحب نظری دیگر چه می تواند باشد؟ در این چند روز بسیار اندیشیده ام که منشأ این دوئیت ها و حملات چیست؟ شاید نزدیک شدن آقای جعفریان به برخی کانونهای قدرتِ فسادآلود و رسانه های معارض و هتاک (همچون بازتاب) و رسانه های فاقد تقوای لازم رسانه ای (همچون خبر آنلاین) که با عینکی غیراز عینک انصاف و پژوهش به آدم ها، ظرفیت ها و عناصر فرهنگی  و سیاسی می نگرند منشأ این اظهارات است! اظهار نظر فرهنگی نباید تأمین کننده آمال سیاسیون شود و در مدار جاذبه آنها قرار گیرد. این را دوستانه و هشدار آمیز به آقای جعفریان عرض می کنم که سایتی که یزید را با رهبر معظم انقلاب و امام حسین بن علی را با فتنه گران معادل می پندارد جایگاه همیشگی نگارش مقاله شما نیست شمایی که ده ها نوشته در تبیین و تحلیل واقعه عاشورا و ظلم یزیدیان دارید. انقطاع از ریشه های حوزوی و دانشگاهی و محافل پر صفای آکادمیک و طلبگی و اتصال به اهالی تکاثر و تفاخر و فخر فروشی علمی کار آدم را به چنین جاهایی می رساند.

اساساً همنشینی و دلدادگی اندیشه وران با کانونهای ثروت و قدرت معمولاً به اصلاح فرآیندها و روندهای آن کلونی های سیاسی و شبه فرهنگی منجر نمی شود و متأسفانه غالباً ادبیات ثقیل و وزین اندیشه گران به واژه سرائی سخیف و گاهی رادیکال منجر می شود.

برای وضعیت امروز اظهارنظرهای امثال آقای جعفریان بسیار نگرانیم، اساساً فرهمندی و خردمندی با توهین و تخفیف روحانیت انقلابی و عناصر دغدغه مند  و جریان سازی چون علیرضا پناهیان جمع نمی شود بلکه تفریق می شود و تفریق، تفرق می شود و صد البته تفرق، تفوّق نمی آورد!!

از رسول جعفریان هجده دفتر مقالات تاریخی، ۲ جلد رسائل حجابیه، ۲ جلد تاریخ سیاسی اسلام و کتاب محققانه و (البته پر اشکال) جریان ها و جنبش های مذهبی اجتماعی ایران را خوانده ام و بهره برده ام. چرا جعفریان در دامی افتاده است که بارها در کتابهای تاریخی اش شبیه آنرا روایت کرده است؟ مگر او داعیه تاریخ تحلیلی را ندارد. پس عبرت پژوهی تاریخی مبتنی بر فهم فلسفه تاریخ و کشف حکمت تاریخی تان چه شد؟

چرا “علم” به دهها مناقشه بی مبنا و بی ثمر تاریخی به “باور” نیافتادن در آن دام تبدیل نشد؟ منطق سه گانه قرآنی «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» در ادبیات شما کجاست؟

هجمه سابق شما به دستاورهای علمی موسسه حضرت استاد مصباح یزدی (که خودم از آقای جعفریان شنیدم که می گفت آقای مصباح را در حد عصمت قبول دارم ولی دیدگاههای سیاسی اش را قبول ندارم) و توهین به حجت الاسلام قرائتی و توهین به حجت الاسلام پناهیان آیا نشان از تحریک ایشان توسط عناصر سیاسی فرصت طلب و بی ریشه ای چون گردانندگان سایت فیلتر شده و بی هویت بازتاب ندارد. خوب است ایشان در خلوتی بیاندیشند چه کسانی و چرا به وی اطلاعات غلط داده اند؟

تفرّد تئوریک و اقالیم فکری متفردانه یک نویسنده نباید به “دیگر ستیزی”،‌ “غیر ستیزی” و “بی ادبی”‌ منجر شود. حرف از پلورالیسم معرفتی و آنارشیسم اندیشه ای نمی زنم که آن را قبول ندارم بلکه حرف از فضیلت تلاش برای به رسمیت شناختن مشرب های مختلف تئوریک و متدهای متکثر در تبلیغ آموزه های دینی از سوی روحانیون و صاحب قلمان است. اگر متدلوژی متفاوت جعفریان با پناهیان و قرائتی به هتک و شتم کلامی این روحانیون صاحب نفوذ منجر شود نظام تبلیغی شیعه ثلمه و آسیب خواهد خورد.

اگر تیغ خشم از نیام درآید و بی محابا بر سر و صورت استاد مصباح و دهها شاگرد فاضل، عالم و بی نظیر وی و آقایان قرائتی و پناهیان کشیده شود چه کسی سود می برد؟ مورخان دهه های آتی چنین اشتباهی را چگونه روایت خواهند کرد که در اوج دغدغه های انقلابی و عمیق جوانان فلسفه دان و فلسفه خوان،‌ فردی که ادعای فهم تاریخی دارد فارغ از همه آداب و اصول نقد، از ابزار فحش و هتک استفاده کرده است. دیوار حاشا برای خیلی ها بلند است اما برای اهل علم و تاریخ و فلسفه بلند نیست و ادبیات غیر استدلالی همیشه محکوم است. ای کاش مثلث ذهنی جعفریان از سه ضلع تردید در مبانی نظری سابق خود، توجیه صاحبان قدرت و هتک دیگران تشکیل نمی شد. مثلث ذهنی ای که شالوده مقالات جدید وی را می سازد.

پرده دوم: چرا پناهیان را بر نمی تابند؟

از آغازین سالهای دهه ۷۰ تا کنون، یک چهره معمم، با صدایی گیرا و بیانی نافذ و تند و ادبیاتی مردم فهم و خواص پسند در محافل دانشگاهی و بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود و برنامه اش مخاطبان بسیاری را در تمام گروههای سنی و فکری جامعه پیدا کرده؛ دانشگاهیان و حوزویان، سبک صحبت و استنادات تاریخی و روایی او را می پسندند. علیرضا پناهیان سالهاست که در میان خانواده ها نیز نامی آشناست. او در سن جوانی از مطالعات عمیق و گسترده خود در محضر اساتید، بهترین استفاده ها را برده و با تولیدات فکری خود، به عنوان یکی از سرداران جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نقش ایفا می کند. یکی از علل موفقیت او قرار گرفتن هوشمند در جایگاهی است که از آن به متفکر حاشیه ای تعبیر می شود. در مطالعات سیاسی فرهنگی امروز  دنیا به افرادی که ضوابط نظام و سیستم حاکم را قبول دارند ولی تن به حضور در مناصب رسمی نمی دهند “روشنفکر، نظریه پرداز و متفکر حاشیه ای” اطلاق می شود. این افراد از قدرت و ضریب تأثیر فوق العاده بالائی برخوردار می شوند و اتفاقاً بهتر می توانند از عقاید نظام حاکم دفاع کنند. پذیرش چنین نقشی با توجه به محبوبیتی که دارند و می توانند با رأی و نفوذ خود مناصب حکومتی را در دست بگیرند ولی امتناع می کنند کار سختی است؛ پناهیان از این دست از افراد است و شاید علت حسادت ها به وی همین باشد.

پناهیان از قدیم سعی نموده خود را مبرّای از هر گونه بر چسب جناحی و به دور از جنجالهای سیاسی حاکم بر جامعه، معرفی کند. او را بی تردید می توان به عنوان یک صاحب نظر و تئوریسین نوظهور و در عین حال توانمند دانست که در خارج از حوزه رسمی است و به عنوان یک چهره منتقد غرب، در مقابله با ایدئولوژیهای وارداتی لیبرالیستی، تاثیر وسیع و گسترده ای داشته است. این صاحب نظر حاشیه ای، تو لیدکننده یک حوزه نمادین جدید است که مستقل از قدرت و مسئولیت حکومتی عمل می کند. همزمان او، نمونه دیگر حسن رحیم پور ازغدی به عنوان چهره ای شاخص از یک روشنفکر حوزوی دانشگاهی است.

نظریه پرداز حاشیه ای نقش آواره ای را ایفا می کند که خود را از هر گونه جایگاه و پایگاه رسمی و مشخص محروم میکند و البته آواره ای نیست که امروز بیاید و فردا برود، بلکه کسی است که امروز می آید و فردا را می سازد. چنین متفکری، عزلت نشین، گوشه نشین، منزوی و متن ستیز نیست بلکه صرفا فضای تنفس سیاسی خود را از بحبوحه رقابتهای حزبی و جناحی و سیاسی مرسوم دور نگه میدارد. در شهر سیاست حضور دارد اما آنچنان آزادانه و سیّال در این حوزه و بدون تعهد به قدرت، حرکت می کند که کسانی که به مرزبندیهای سیاسی خو کرده اند، نمی توانند او را تحلیل کنند. او مدافع اندیشه و ایدئولوژی حکومت اسلامی است و مبانی و اصول آن را تئوریزه می کند؛ اما مسؤولیت برخی اشتباهات مجریان را نمیپذیرد. این وضعیت سیّال و منتقدانه در متفکر حاشیه ای است که او را به یک بازیگر ممتاز در صحنه اجتماعی و سیاسی بدل می کند. در واقع نظریه پرداز حاشیه ای عضوی از حوزه گفتمان سیاسی است ولی موقعیت او به عنوان یک عضو تمام عیار حوزه گفتمان سیاسی اینگونه است که هم بیرون حوزه است و هم رو در روی حوزه گفتمان سیاسی غیر خودی قرار دارد.

چنین متفکری شخص پرتحرکی است و شخص پرتحرک، دیر یا زود با آحاد فکری جامعه ارتباط برقرار میکند و می تواند همواره بر اساس درک آزاد و رها و به دور از هر ملاحظه و مصالحه ای، مسیر مستقل خود را انتخاب کند و گرچه دیگر به هیچ محدوده خاصی که از قدرت سیاسی ساخته شده باشد، پایبند نیست و از آن دوری می جوید، اما می تواند در هر زمان، خود را به عناصر و نیروهای سیاسی معتقد به نظام نزدیک کند و از ظرفیت آنها برای اهداف انقلابی خود استفاده کند. مثلاً بیشترین بهره ها را از صدا و سیما میبرد و در همان رسانه تندترین انتقادها را به برخی برنامه ها وارد میکند. این ویژگی، نوعی آرمانگرایی را در شخصیت متفکر حاشیه ای پدید می آورد. او خود را به اجرای اصول و صلاحدیدهای اخلاقی برآمده از معرفت دینی، پایبند کرده است و تلاش نمی کند که خود را با گرایش های ویژه درون حوزه رقابتهای سیاسی مرسوم سازگار کند و دست به «مصلحت اندیشی» نمی زند. از این رو رویکردها و گرایش های حوزه گفتمان سیاسی را با آرمانگرایی خود می نگرد.

او سعی می کند از هرگونه مناسبات وسوسه انگیز با کانون های قدرت دوری کند و این آزادی به متفکر حاشیه ای امکان می دهد که او خارج از خطها و جناحهای سیاسی، از پذیرفتن مسئولیت بسیاری از رویدادهای رخ داده در حوزه سیاسی سرباز زند و کسی نیز به دلیل جایگاه
حاشیه ای او چنین مسئولیتی را متوجه او نمیداند. این آزادی در واقع محصول موقعیت نقّادی اوست که او را در عین آنکه مؤثّر و تأثیرگذار بر حوزه قدرت سیاسی می سازد، در عین حال به عنوان یک منتقد، هیچ گاه متعهد به تمام تصمیم گیری ها در این حوزه نمی نماید و او تنها آماده پذیرش مسئولیت اقدامات ناشی از عاملیت خود است. در واقع صاحبنظر حاشیه ای از لحاظ نظری و عملی، آزادترین کنشگر سیاسی است و شرایط را با تعصب کمتری میسنجد؛ هیچ کس نمیتواند مواضع تند انتقادی او را حرف ضد انقلابی و ضد حکومتی معرفی کند و چنان ظریف در مرزهای سیاسی حرکت میکند که امکان سوءاستفاده را از نامحرمان میستاند.

با تعاریفی که بیان شد می توانیم علیرضا پناهیان و حسن رحیم پور را به عنوان نمونه کامل یک صاحبنظر حاشیه ای معرفی کنیم. گزنده و صریح نقد می کنند و در برابر بی انصافی به اندیشه سیاسی اسلام قاطعانه می ایستند.

پناهیان در این سالها توانسته از مرزهای حساس دوگانه “کنشگر، منفعل” عبور کرده و دست به جریان سازی بزند. تفاوت ارتباط متفاوت نسل فرهیخته دانشگاهی با پناهیان و جلسات پر رونق وی در اصلی ترین دانشگاههای کشور (امام صادق(ع) و تهران) با نوع ارتباط کمرنگ و تقریباً منفعل رسول جعفریان با دانشگاهیان خود گویای بسیاری از حقایق است.

پرده سوم: چرا اعتراض جعفریان عالمانه نیست؟

‌ به نظر می رسد در پایان این وجیزه؛ نگاهی و نقدی گذرا به محتوای اعتراض اخیر رسول جعفریان به حجت الاسلام پناهیان داشته باشیم.

یکی از محورهای اصلی عصبانیت و پرخاشگری جعفریان دیدگاههای پناهیان در مقوله “ظهور و مهدویت” است. این مقاله جای حلاجی تفصیلی اعتراضات جعفریان نیست، آنهم در شرایطی که جعفریان تلویحاً در کتابها و مقالات خود از جریان انحرافی “انجمن حجتیه” تقدیر می کند.

بی شک یکی از مباحث مهم “اندیشه الهی مهدویت” بحث ظهور و نشانه ها و شرایط آن است.

همه می دانند هسته اصلی موضع اخیر حجت الاسلام پناهیان حرف جدیدی نیست و بحث قواعد ظهور که با بیان جدید وی مطرح شده در دیدگاههای کلامی علمای شیعه مسبوق به سابقه است.

متأسفانه هجمه آقای جعفریان به ایشان همانطور که گفتیم به هیچ عنوان علمی و از روی تخصص و کار کارشناسی نیست؛ چون خود وی نیز سر رشته ای از مباحث کلامی مهدویت ندارد و تنها به عنوان یک مورخ گاهی از سندهای در دسترسش در کتابخانه مجلس؛ چیزهایی پیدا می کند که فلان کس مدعی مهدویت بوده یا ادعای تطبیق داشته و…! ثانیا جعفریان هیچ بحث و اشکال علمی را مطرح نکرده و هیچ کجای نوشته اش نگفته که فلان موضوع به این دلیل و با این مستند نادرست است یا اشکال دارد! ایشان تنها حرف هایی را حواله آقای پناهیان و مداحان و خطبا و دولت (!) کرده است! این نشان می دهد که اهانتهای وی، فقط رنگ و بوی سیاسی دارد. چند اتهام جعفریان به پناهیان مشتمل بر موارد زیر است:

افکار پناهیان زمینه ساز فرقه هایی همچون بابیت است!/ پناهیان دانش درست دینی ندارد!/ چرا امثال پناهیان زندانی و متهم نمی شوند؟!/ صدا و سیما دربست در اختیار پناهیان است!/ پناهیان در همه علوم و فنون اظهار نظر می کند./ افکار پناهیان هیچ سنخیتی با افکار اصیل شیعی ندارد!/ مراجع دینی تفکرات پناهیان را تایید نمی کنند!/ پناهیان کشور را با لاطئلات به ظاهر دینی پر کرده است!/ حرف های پناهیان به درد کشور نمی خورد!/ پناهیان دروغ
می گوید!/ مطالب پناهیان مشتی بافتنی است!/ پناهیان برای ظهور وقت تعیین می کند!/ تفکرات پناهیان به سید حسن ابطحی شباهت دارد!/ نباید شک کرد که امثال پناهیان راهشان را کج می کنند و بدعتی در شیعه می گذارند!

هرکس این تعابیر عجیب را می خواند از خود
می پرسد حرفهای آقای پناهیان چه بوده است؟

بخشی از حرفهای مستند و تحلیلهای فنی پناهیان که قبلا هم به کرّات بدان پرداخته بود، و این بار نیز در محضر رهبر معظم انقلاب بیان داشت به قرار ذیل است:

۱٫ بعضی‌ها وقتی اهل دانش می‌شوند یا اهل سیاست می‌شوند ترسوتر از مردم عوام می‌شوند، جا می‌خورند.

۲٫ کسی که ایمان به نصرت الهی نداشته باشد عقلش زائل می‌شود.

۳٫ کسی که ایمانش به غیب را از دست بدهد، اولین چیزی که خدا ازش می‌گیرد عقل است، اینها نباید اسم عقلانیت را ببرند، اولین چیزی که از دست می‌دهد واقع‌بینی است.

۴٫ بعضی‌ها در مملکت ما هستند در عرصۀ سیاست سر می‌جنبانند، شیوۀ محاسبات‌شان منهای نصرت الهی شیوۀ بیست و پنج سال پیش است….

۵٫ اینهایی که دم از واقع‌بینی می‌زنند، کاش واقع‌بین بودند، کاش بهره‌ای از واقع‌بینی داشتند، منتها خداوند متعال به اینها این‌جوری می‌فرماید که اینها دچار بیماری هستند.

۶٫ ظهور چند سال دیگر خواهد بود؟ این روندِ سرعتِ فراگیر شدنِ حقیقتِ اسلام ناب، حقیقتِ انقلاب اسلامی که دارد با این قدرت اثر می‌گذارد که نمونه‌اش را شما در جنگ اخیر غزه دیدید،….

۷٫ من از شما می‌خواهم یک سؤال بکنم، عاشوراییان! اگر همین‌جوری روند جلو برود که مانعی هم برایش نیست، امکانات هم بیشتر شده برای اینکه رشد حرکت اسلام ناب تصاعدی باشد، چند سال دیگر ظهور خواهد بود؟

۸٫ بروید روایات قواعد ظهور را بخوانید، من به حوادث ظهور کاری ندارم، قواعد ظهور! یعنی می‌فرماید وقتی ظهور رخ می‌دهد که غربال بشوند همه، وقتی ظهور رخ می‌دهد که خلاء تئوریک در عالم پدید می‌آید، وقتی ظهور رخ می‌دهد که ظلم فراوان شده باشد، وقتی ظهور رخ می‌دهد که قومی مقدمه‌ساز باشند، کدامش محقق نشده؟ محاسبه کنیم.

۹٫ در کمال الدین شیخ صدوق سخنی از اباعبدالله الحسین(ع) در مورد ظهور آمده که می‌فرماید «یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَهٍ وَاحِدَه»(کمال الدین شیخ صدوق/۱/۳۱۷) خدا مقدمات ظهور را یک شبه فراهم می‌کند.

۱۰٫ آخرین وظایف منتظران باید در مدرسه‌ها تعلیم داده شود و به منتظران گوشزد شود نصرت خدا چرا باید قطع بشود؟ ما که داریم تکلیف‌مان را انجام می‌دهیم، حرکت کلان جامعه خوب بودنش محرز است دیگر.

۱۱٫ اشکالات هست، اشکالات را باید برطرف بکنیم، ما الان کجا ایستادیم در تاریخ؟ ما وضع مدرسه‌هایمان باید عوض بشود، وقتی از دین صحبت می‌شود، دینِ در آستانۀ ظهور باید تعلیم داده بشود، آخرین وظایف منتظران باید به منتظران گوشزد بشود، نه به طور کلّی از وظایف منتظران سخن بگوییم.

جعفریان از چه چیزی عصبانی است؟ آیا در بیانات بسیاری از حکما و متکلمین شیعه نخوانده ایم که: «ما نمی توانیم درباره زمان قطعی ظهور حرف بزنیم؛ اما می توانیم درباره قواعد ظهور صحبت کنیم و شواهد آن را از ادله مختلف دریابیم.» کجای این بحث اشکال دارد؟ آیا آقای جعفریان منظور پناهیان از قواعد ظهور را متوجه نمی شود یا بدون بررسی هیاهو راه انداخته است؟ آقای پناهیان می گوید: «قواعد ظهور؛ یعنی وقتی ظهور رخ می‌دهد که غربال بشوند همه، خلاء تئوریک در عالم پدید می‌آید، ظلم فراوان شده باشد، قومی مقدمه‌ساز باشند، کدامش محقق نشده».

گویا عمده اشکال آقای جعفریان به همین بحث است؛ خوب کجای این حرف اشکال دارد؟ آیا جهان آکنده از ظلم و ستم نیست؟ آیا خلاء تئوریک در دنیا وجود ندارد؟ آیا سوسیالیزم و لیبرالیزم به پایان راه نرسیده اند؟ آیا در فتنه ها غربال افراد صورت نگرفته؟ قوم مقدمه ساز نیامده؟ حال آیا اینها نمی تواند دال بر ظهور باشد؟ اگر چنین است، خدا نمی‌تواند یک شبه کار امام زمان را اصلاح کند؟ آیا ما نباید آماده باشیم؟ آیا جامعه شاهد و الگو در حال شکل گیری نیست؟ آیا اگر کسی آیات قرآن را که هشدار به آمادگی می دهد بخواند مجرم است؟ تفسیر آیه “فانتظروا انی معکم من المنتظرین چیست؟ آیا مضمون دعای ندبه و دعای عهد را نخوانده اید و قبول ندارید؟ آیا انذار امثال پناهیان جز ترجمه مضامین دعای ندبه و دعای عهد است؟ آیا شما هم دعای ندبه را همچون شریعتی از عقاید فرقه “کیسانیه” می دانید؟ آیا سلسله اسناد متعدد دعای ندبه و دعای عهد را در کتب حدیثی و روائی (رجال و درایه) نخوانده اید؟ چرا برخی از متفکر نمایان هر زمان که ندای آمادگی برای ظهور سر داده می شود با مغالطه و البته دستپاچگی و تفریط علمی تأکید می کنند که “نه آقا نگران نباشید ظهوری در کار نیست”!

آیا انحرافات جریان انحرافی (چه انجمن حجتیه و چه برخی نزدیکان رئیس جمهور) باید ما را منفعل کند و از اساس از بحثهای پیرامون ظهور بهراسیم؟ آیا ما باید حتی حق نداشته باشیم که درباره ظهور ولو با احتمال حرف بزنیم؟!

البته عرصه مهدویت و نشانه های ظهور عرصه خطیر و سترگی است که نباید غیر از اهل فن و خبرگی وارد آن بشوند اما اینکه ما جوانب مختلف را در نظر نگیریم و خود را برای سناریوهای مختلف آینده آماده نسازیم یا تحولات و اتفاقات روز را رصد نکنیم و رابطه آنها را با ظهور موعود الهی بررسی نکنیم  این از ضعف و کم اطلاعی و قصور برخیست و هیچ کس انسان خواب آلوده غافل را تحسین نمی کند.

علیرضا معاف

علیرضا معاف

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.