خانه » به قلم همشهریان » غرش شیران در لانه روباه

غرش شیران در لانه روباه

از صبح سه شنبه ۸ آذر انبوهی از پیامک ها و تماس های دوستان خبر از اتفاقی در عصر سه شنبه می دهد. در جلسه ای نشسته ایم که تماس یکی از دوستان از التهاب شدید مقابل سفارت روباه پیر در خیابان فردوسی خبر می دهد. به سمت آنجا می رویم. خیابان فردوسی مسدود و بسیار شلوغ است. دو هزار نفری حضور دارند و مشت هایشان با خشم و هیجان به سمت یک نقطه نشانه می رود.

نیروی انتظامی نمی تواند انرژی دانشجویان را مهار کند سربازها تندتر و با جدیت و افسرهای باتجربه تر با آرامش و لبخند، جلوی دانشجویان را گرفته اند، گارد ویژه هم حضور جدی دارد.

دلم برای گارد ویژه می سوزد؛ در فتنه از اراذل و اوباش کتک می خورند و متهم به خشونت هستند و اینجا هم با وجود اینکه خیلی از آنها بسیجی هستند و در دل شاید دوست دارند در جمع معترضین باشند، باید از سفارت انگلیس مراقبت کنند، باور کنید خیلی سخت است. شاید سخت ترین کار دنیا برای آنها دفاع از سفارت انگلیس در برابر دانشجویان انقلابی و خشمگین باشد و من همیشه فکر می کردم حال آنها مثل حال محافظان کروبی و موسوی و خاتمی است. یکی از دوستانم محافظ یکی از سران فتنه بود؛ می گفت به خاطر نظام باید با تمام وجود مراقب کسی باشیم که از او و کارهایش متنفرم. نمی دانم به عنوان خبرنگار آمده ام یا دانشجو و یا برای رصد اوضاع و احوال، با برخی دوستان سعی می کنیم قصه را تحلیل  کنیم از آرمان ها و مصلحت ها سخن می گوییم. فعلاً  جمع بندی قطعی ما حمایت از دانشجویان و همراهی با آنهاست.

در بررسی ابعاد اقدام انقلابی دانشجویان، ذهنم به غبطه سالیان گذشته خودم از عدم توفیق حضور در وقایع عظیم و تاریخ سازی چون ۱۳ آبان۵۸ و ۳ خرداد ۶۱ متوجه می شود، از آرزوی دیرینه کشتن سلمان رشدی ملعون که در ایام دانشجویی آرمان ما بود و حسرت درک بیت المقدس ها و مرصادها. با این افکار جلو می رویم و به پشت درب سفارت می رسیم. مخلوطی از حس تولی و تبری و آمیختگی حب و بغض که “هل الدین الا الحب والبغض” و مشخصه اصلی این حرکت دانشجویان، خشم و بغض و اعتراض است.

پشت درب سفارت بسیار ملتهب است. جمعی از دانشجویان دقایقی قبل، از دیوار و درب سفارت بالا رفته اند و پرچم انگلیس و اسرائیل را آتش زده اند. بیرون سفارت بساط عزاداری داغ است؛ امشب احتمالاً به برنامه حاج منصور و مسجد ارک نمی رسیم و باید در خاک انگلیس عزاداری کنیم! دانشجویان با شعار یا حیدر و یا حسین به درب فشار می آورند و چند روحانی جوان با همان لباس از درب بالا می روند و با صلوات حضار تشویق می شوند. نیروی انتظامی گاز اشک آور می زند و چشم و گلوی ما را می نوازد؛ ناگهان در باز می شود و در فشار شدید جمعیت، وارد می شویم. دیوار سفارت انگلیس چند لایه دارد و در پس دیوارهای اصلی دیوارهای دیگر و ساختمان های داخلی  پوشیده در دیوارهای داخلی است.

فشار جمعیت بعد از درب خیلی آشناست؛ بارها این فشارها را چشیده ام و آخرین بار آن، بیست و دو روز قبل در رمی جمرات در انبوه جمعیت است. البته الان سنگ در دست ندارم و باید احتمالاً در حیاط سفارت دنبال سنگ رمی جمرات شیطان بزرگ و نماینده اش شیطانک انگلیسی بگردم. پس از درب اصلی، دو گیت آهنی است که حسابی نفس  ما را می گیرد. دانشجویان به سرعت در فضای حیاط متفرق می شوند و هر گروهی به سمت یکی از ساختمان ها می رود. هریک از ساختما نها در چشم دانشجویان یکی از شهرهای انگلیس است. یکی با بغض به سمت چلسی می رود و دیگری با خشم به سمت لندن. در حج به دنبال اسرار مناسک و کشف فلسفه اعمال از حاجیان عقب می افتادم، اینجا هم در رصد اوضاع و تحلیل احوال هستیم و از قافله عقب افتاده ایم. نمی دانم شاید حاصل این چند سال جدایی از دانشگاه است؛ حتماً حکمتی دارد که این وقایع را دانشجویان خلق می کنند. دانشجویان به تکلیف ولایت مسئول مصلحت اندیشی ها نیستند و با آرمان گرایی و عدالت طلبی اقدام می کنند هرچند نباید در پازل دشمن بازی کنند، دوباره مشغول تحلیل شده ام. همیشه سؤال اصلی این تجمعات این است «نظر آقا چیست؟» مخالف است یا موافق؟ برای دانشجویان چیزی از این مهم تر نیست که بدانند نظر ولی شان چیست؟ احساس عمومی آنها این است که دلِ آقا شاد می شود و استدلال برخی نارضایتی نظام و تبعات گسترده منفی این اقدام برای نظام است. پیش خود فکر می کنم اگر این خبر به گوش جوانان مصری و تونسی و یمنی و عربستانی برسد، انگیزه آنها به شدت تقویت می شود، به خصوص آنکه در این ماه ها پالس های منفی از اظهارات برخی مقام های دولتی ایران دریافت کرده اند. پس از بحثهای اولیه در حیاط سفارت، وارد  ساختمان های سفارت می شویم ساختمان های عجیب و تو در تو و پر از اتاقهای مخفی، فضای نفرت انگیزی است. بوی تند الکل و مشروبات الکلی و فضای مستی و غفلت و نیز مجلات و کتاب های جنسی و سکسی و امکنه عیاشی، اولین تصویر این محیط کثیف است. پیش خود می اندیشم در هر حال اینان نمایندگان تمدن غرب انگلوساکسونی هستند و از کوزه برون همان تراود که در اوست و ماهیت این فرهنگ همین است. چه جای تعجب!

دوستان سال‎های دور و نزدیک دانشجویی، بچه های مخلص بسیج دانشجویی و  جامعه اسلامی دانشجویان، اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل و دفتر تحکیم، دوستان دانشجوی رسانه های اصولگرا نظیر فارس و رجانیوز هم هستند. سالها از این حال و هوای دانشجویی دور بودم و لذت و شیرینی آن هنوز زیر زبانم است؛ هرچند الان هم مثلاً دانشجوی ارشد هستیم ولی درگیر تحولات جریان عظیم جنبش دانشجویی نیستم. هویت دانشجویی این حرکت کاملاً هویداست.

نقشه های بزرگ ایران و تقویم های متعدد شمسی و میلادی بر دیوارهای سفارت به چشم می خورد. عکس نصب شده محمدرضا پهلوی در برخی ساختمان ها خشم دانشجویان را زیاد می کند؛ این عکسها به تنهایی همه اهداف و استراتژی های مکار پیر را لو می دهد. برخی از دانشجویان در حیاط سفارت زیارت عاشورا می خوانند و ذکر حسین حسین می گیرند، در وقت نماز شوخی فیلم آژانس شیشه ای که “در زمین غصبی چگونه نماز بخوانیم” رد و بدل می شود. برخی هم ساعت وسط سفارت را فتح کرده اند و تکبیر می گویند و یکی دو تا از جوانان گوئی به تفرج آمده، مشغول دوچرخه سواری اند. رگبار smsها می آید، خبر محکومیت وزارت خارجه می رسد؛ عجیب نیست و کاملاً طبیعی است و جالب آنکه کسی را هم ناراحت نمی کند. هر چند شاید این محکومیت تاکتیکی باشد و قرار شده دولت به وظیفه خود عمل کند و دانشجویان کار خودشان را بکنند، به هر حال هرکس باید کار خود را انجام دهد.

شاید اگر سال ۸۵ بود از احمدی نژاد ۸۴ و ۸۵ پیام حمایت می آمد. چه کسی احمدی نژاد را از حزب الله گرفت؟ یادش بخیر روزهایی که فتوحات داخلی و بین المللی حزب الله خار چشم آمریکا و انگلیس بود. دانشجویان به تأسی و تقلید از ۱۳ آبان ۵۸ در تدارک شورای مرکزی و سخنگو هستند که سردار رادان، قائم مقام نیروی انتظامی کشور سرمی رسد. ساعت حدوداً  هشت شب است. رادان دوست داشتنی است اگر مثل همشهری اش مرتضی طلایی هوس شورای شهر و رأی نکند. دستور خروج می دهد؛ سریعاً از همه می خواهیم به احترام حرف رادان که نماینده رسمی حکومت جمهوری اسلامی عزیز ماست آنجا را ترک کنند هرچند عده ای معترضند که فعالان دانشجویی آنها را راضی می کنند. این هم از لذات و هم از سختی های زندگی در حکومت اسلامی است که باید تبعیت کرد و خارج  شد. برخی دانشجویان می گویند که اگر از آقا حکم داشته باشی می رویم و رادان پاسخ می دهد مگر شما با حکم آقا وارد شدید؟ می خندیم هم از حرف  رادان و هم از اخباری که از شدت صدای سیلی بر گوش انگلیس می آید. پیامک ها قطع نمی شود، شبکه های فرانس ۲۴، آسیوشیتدپرس، پرس تی وی، العربیه اخبار را لحظه به لحظه روایت کرده اند.

رسایی تنها نماینده ای از مجلس است که به پشت دیوار سفارت آمده، کوثری نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس از اقدام دانشجویان حمایت کرده و این موضع متناقض با وزارت خارجه در ایران امری کاملاً آشناست. موضع قاطع و تحسین برانگیز لاریجانی در روز چهارشنبه مجلس هم حال و هوای عمومی مردم را تأیید می کند و مجلس را در مقام عصاره فضائل ملت نشان می دهد.

در فرهنگ جامعه شناسی آکسفورد(دانشگاه سلطنتی نظام انگلیس) در تعریف واژه «شبه استعماری» (semi_colonialism)؛ آورده شده: «سیاستی که در قبال کشورهایی که در دوران استعمار نه به طور مستقیم بلکه غیرمستقیم و هدایت شده تحت استعمار بودند، اتخاذ می شد و در ادامه نام کشور ما، «ایران» را هم جز یکی از کشورهای «شبه استعمار زده» در دوران استعمار آورده است. گرچه هرگز انگلیسی ها نتوانستند رسماً کشورمان را به لیست مناطق رسمی خاک خود اضافه کنند اما واقعیت این است که با یک وزارت خانه «امور مستعمرات» انگلستان حدود یک چهارم دنیا را مدیریت می کرد. سیستم «سلطه گر» و «سلطه پذیر» سیستم رسوب شده دنیای آن روز- و تا حدی امروز- بوده فلسفه تصرف ۵ ساعته سفارت انگلستان یادآوری همان منطق قدرتمند انقلاب اسلامی است که؛ «ما رابطه گرگ و گوسفندی را نمی خواهیم» البته اوضاع امروز جهان از این هم بالاتر است. حرف دانشجویان این بود که با «عرض اندام هیچ گرگی را در هیچ نقطه از دنیا تحمل نمی کنیم». حکایت باغ قلهکی که به دست دانشجویان تصرف شدحکایت چند هزار متر زمین و چند ده اصله درخت نبود؛ مسئله نظام «سرمایه داری و سلطه گری» بود که باید پایان پذیرد. نقل شده است خلیفه غاصب وقت از امام کاظم(ع) حدود جغرافیایی باغ فدک را درخواست کرد تا باغ را به عنوان حق و ارثیه ایشان بازپس دهد اما در جواب، حضرت حدود سرزمین های اسلامی آن موقع را نوشتند. حکایت باغ قلهک هم چیزی شبیه همان حکایت است. ۹۹درصد مردم دنیا دیگر سیستم ظالمانه دوگانه «سلطه گر و سلطه پذیر» در سطوح داخل اجتماع و میان روابط کشورها را نمی پذیرد و انگلیسی ها را نه تنها اشغالگران باغ قلهک که شبکه صهیونیستی سرمایه داران را غاصبان “کل دنیا” می دانند. باغ قلهک ۵ ساعت توسط صاحبانش تصرف شد تا سیستم پیر و فرسوده اما هم چنان «پر رو» انگلستان بداند که باید حد خودش را بشناسد.

علیرضا معاف

علیرضا معاف

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.