چگونه « شمس – ۱۴ » درخشید
« سرهنگ نصرالله پناهی »
تیمسار ستاری در اندیشه ساخت یک خودرو سواری در نیروی هوایی بودند . به نظر میرسید ایشان میخواستند با این عمل به کارخانجات خودروسازی کشور که حدود سی سال است خودرو تولید میکنند ، ثابت کنند که در این کشور میشود خودرو تولید کرد و هر سال هم مدل آن را عوض کرد . تا از این طریق کشور را از وابستگی به خودروهای خارجی بینیاز کرد .
تیمسار با این اهداف ، فرمانده آمادگاه تعمیر و نگهداری خودرو در نیروی هوایی را ملزم به طراحی و ساخت اتومبیل کردند . پس از چندی به ایشان داده شد به علت نبود امکانات لازم ، ساخت خودرو امکان پذیر نیست .
به تازگی سربازی بهآمادگاه نوسازی فرماندهی لجستیکی آمده بود به نام « رضا میکائیلی » . او در طرحهای صنعتی دارای ابتکاراتی بود و چندین طرح برای ساخت خودرو تهیه کرده بود .
من که از علاقه تیمسار به ساخت خودرو اطلاع داشتم ، طرحهای میکائیلی را به دفتر ایشان بردم . تیمسار پس از دیدن آنها بسیار خرسند شدند و بلافاصله برای دیدن آن سرباز به کارگاه آمدند .تیمسار ، مقداری با میکائیلی صحبت کردند و همان جا با گچ روی زمین طرحی را کشیدند و نظرات خود را در باره ساخت خودرو به او اطلاع دادند . همان روز پروفیل لازم خریداری شد و کار ساخت شاسی آغاز گردید . فردا صبح که تیمسار به کارگاه آمدند ، شاسی آماده شده بود . بسیار خوشحال شدند و به یک قسمت آن اشاره کردند و گفتند :
این مقدار ، زیادی است . باید اصلاح شود .
با راهنمایی تیمسار ، تغییرات انجام گرفت و چند روز بعد ، موتوری که برای شاسی در نظر گرفته شده بود ، روی آن نصب و به ترتیب اکسلهای جلو و عقب ، و چرخها آماده شد . صندلی هم به آن افزوده شد .
در این زمان که مصادف با برگزاری نمایشگاه دستاوردهای نیروی هوایی در دانشگاه هوایی بود ، تیمسار دستوردادند ، خودرو با همان وضعیت در نمایشگاه شرکت داده شود . هنگامی که رهبر معظم انقلاب اسلامی ، حضرت آیت الله العظمی خامنهای ، از نمایشگاه بازدید می کردند ، تیمسار ، ماشین را به ایشان نشان دادند که سال آینده این ماشین به بهرهبرداری برسد .
در مراحل ساخت ، مدیر عامل پارس خودرو به دعوت تیمسار به کارگاه آمد و از ماشین بازدید کرد . ایشان گفت : موتور ماشین ضعیف است و چند روز بعد یک موتور « رنو – ۵ » به ما هدیه کرد .
بر مبنای موتور جدید ، مقداری تغییرات بر روی شاسی و اتاق خودرو انجام گرفت و تیمسار هر روز به ما سر می زدند و اصرار داشتند ، ماشین تا ۱۹ بهمن ، ( روز نیروی هوایی ) آماده شود .
روز چهارشنبه ۱۴ دی ماه ۷۳ به کارگاه آمدند و از ساعت ۵ عصر تا ۱۱ شب پیش ما ماندند . فردا از کیش زنگ زدند و گفتند :
بگویید همه بچهها بمانند ،من میآیم .
ما همگی تا ساعت یازده شب منتظر آمدن تیمسار ماندیم و چون خبری نشد ، به منزل رفتیم .
صبح جمعه خبر ناگوار شهادت تیمسار ستاری از رادیو پخش شد . شنیدن این خبر برای من بسیار سخت و کشنده بود . بیاختیار در فراق ایشان اشک ریختم و از خدا خواستم بتوانم به آرزویشان جامه عمل بپوشانم .
پس از شهادتشان کار را با توجه به علاقه و دلبستگی خاصی که بچهها به تیمسار داشتند ، ادامه دادیم . اگر چه بی حضور ایشان ، کار بسیار سخت بود . ولی طبق قولی که داده بودیم با الهام از روح بزرگ آن شهید ، ماشین را برای ۱۹ بهمن سال ۷۳ آماده کردیم و به نام خودرو « شمس – ۱۴ »نامگذاری کردیم .”
منبع : کتاب آسمان غرنبه