خانه » مفاخر و افتخارات ورامین » افتخارات » ۱۵مقاله / خرداد، برافتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی؛ مقدمه‌اى بر یک جنبش بزرگ اجتماعى با اسناد جدیدى از این نهضت

۱۵مقاله / خرداد، برافتادن مشروطه و برآمدن انقلاب اسلامی؛ مقدمه‌اى بر یک جنبش بزرگ اجتماعى با اسناد جدیدى از این نهضت

بارها شنیده‌ایم که پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ در تاریخ تحولات سیاسى ـ اجتماعى ایران نقطه‌ى عطف است. اگر چه عده‌اى تلاش می‌کنند، با عادی‌سازى دگرگونی‌هاى این مقطع تاریخی، از تبیین نتایج آن پرهیز کرده و نقطه‌ى عطف بودن آن را برنتابند. اما مگر می‌توان اثرات یک جنبش اجتماعى فراگیر، مثل ۱۵ خرداد را از تاریخ ایران حذف کرد؟!

پانزده خرداد در ظاهر یکى از حوادث معمولى در میان ده‌ها حوادثى بود که کشور ما در آن مقاطع بحرانى با آن دست به گریبان بود. هزاران نفر در این دوران دستگیر، زندانی، تبعید و شکنجه و یا کشته شدند که دستگیرى امام خمینى و زندانی، تبعید، شکنجه و شهادت یاران او هم یکى از آن هزاران بود. با این توصیف اگر به پانزده خرداد به شکل یک رخداد اجتماعى نگاه کنیم، تفاوت چندانى با رخدادهاى دیگر نخواهد داشت. اما چرا پانزده خرداد نقطه‌ى عطف تاریخ تحولات دوران معاصر ایران شد؟!
آنهایى که به دگرگونی‌هاى اجتماعى و نقش جنبش‌ها در این دگرگونی‌ها، به شکل یک رخداد نگاه می‌کنند و آن را برشى از برش‌هاى متفاوت تاریخ یک اندیشه یا یک ملت می‌دانند، نه تنها توجیهى براى نقطه‌ى عطف بودن پاره‌اى از جنبش‌ها در دست ندارند بلکه مهم‌ترین و قوی‌ترین دلیلى که می‌توانند ارائه دهند، عادی‌سازى چنین جنبش‌هایى در فرآیند توسعه‌ى یک جامعه‌ى عقب مانده است.
از دیدگاه چنین تفکرى (که یکى از رسمی‌‌ترین تفکرها در حوزه‌ى اندیشه‌هاى سیاسى غرب براى تحلیل جنبش‌هاى اجتماعى می‌باشد)، هر رخداد اجتماعى در شرایطى ظهور کرده و با از بین رفتن آن شرایط، تاریخ آن جنبش نیز به پایان خواهد رسید. بنابراین، جنبش‌هاى اجتماعى جریانات عادى در حوزه‌ى دگرگونی‌هاى جوامعى است که تمایل دارند از یک جامعه‌ى سنتى و عقب مانده به یک جامعه‌ى ‌پیشرفته و توسعه یافته (جامعه‌ى مدرن) عبور نمایند.

جنبش‌هاى اجتماعى عموما برآمده از مقاومت نیروهاى کهنه، تحول ناپذیر و طرفدار وضع موجود در مقابل نیروهاى جدید، اصلاح‌طلب و خواستار دگرگونى وضع موجود است. با این توصیف خاستگاه اصلى و اساسى چنین جنبش‌هایى در جوامع توسعه نیافته است. این تحلیل که تحلیل جناح لیبرال فلسفه‌ى سیاسى غرب است، خاستگاه همه‌ى جنبش‌هاى اجتماعى را به نوعى به دگرگونی‌هاى اقتصادى و سیاسى و اجتماعى بر می‌گردانند و در این دگرگونی‌ها به ندرت جایى براى باور‌ها، اعتقادات، ارزش‌ها و گرایش‌هاى فکرى و ایمانى مردم باز می‌کنند. بخش اعظمى از متونى که جنبش پانزده خرداد ایران را تحلیل کردند، تحت تأثیر چنین تفکراتى قرار داشته و در نتیجه تلاش‌هاى آنها معرفت جدیدى به ارمغان نمی‌آورد. در تحلیل‌گران چپ و راست این متون با موضوعات مشابهى رو‌به‌رو هستیم، مدرنیزاسیون ایران، مقاومت‌هاى فئودالیستى و ارتجاعی، طرح «اتحاد براى پیشرفت» کندى جهت مقابله با نفوذ کمونیسم در خاورمیانه، نفوذ امریکا و اسرائیل در ایران، طبقه، سیاست، ایدئولوژی، بازار، توسعه‌ى ناهمگون، توسعه نیافتگى سیاسى و غیره[۲]. نیروهاى سیاسى این تحلیل رسمى نیز عموما به دو نیروى اجتماعى طبقه‌بندى می‌شوند:

۱٫ طبقات و نیروهاى اجتماعى سنتى شامل اشرافیت زمین‌دار، روحانیت، طبقات بازارى و دهقانان.
۲٫ طبقات و نیروهاى اجتماعى مدرن شامل طبقه‌ى متوسط جدید، طبقه‌ى کارگر و روشنفکران و سازمان‌ها و احزاب وابسته به آنها.[۳] در غلبه‌ى گفتمان‌ این دیدگاه، جنبش پانزده خرداد یک حرکت کور اجتماعى از ناحیه‌ى جریانات مذهبى تلقى می‌شود که در تحلیل‌هاى مدرن از جنبش‌هاى اجتماعی، جایى براى این جریان در اندیشه، ساماندهى و رهبرى تحولات اجتماعى وجود ندارد.

لطف اله میثمى در خاطرات خودش به نوعی، نگرش حاکم بر این جریانات را در برخورد با جنبش پانزده خرداد نشان می‌دهد و می‌نویسد:
ابتدا، نهضت آزادى در قبال حرکت روحانیت، موضعى غیر فعال گرفت. اعلامیه‌اى داد که معلوم نبود موضعش چیست. تأیید است یا مخالفت؟ و یا اینکه می‌خواهد برخورد فعال کند. اما انجمن اسلامى دانشجویان، اعلامیه‌اى داد که می‌خواست انگیزه‌ى علما و مراجع را توضیح دهد و روى انگیزه‌هاى ضد استبداد[ی]، آنها بیشتر تأکید کند. این اعلامیه، تأثیر زیادى در اعضاى نهضت آزادى گذاشت. چون اعضاى انجمن و نهضت، مشترک بودند و اکثر بچه‌هاى انجمن، عضو نهضت آزادى هم بودند. این موج به شوراى مرکزى هم کشیده شد. تا آنجا که من اطلاع دارم در شوراى مرکزی، در واکنش به این اعلامیه، سه جریان به وجود آمد:
… یک جریان که به جبهه‌ى ملى بیشتر گرایش داشت، می‌گفت: باید بی‌تفاوت بود. این حرکت‌ها قشرى است و با اصلاحات و آزادى زن‌ها مخالف است. سرلوحه‌ى کارهاى مصدق، اصلاحات اجتماعى بود. حالا که عملى شده باید از آن استقبال کرد… این جناح نهضت آزادی، حرکت روحانیت را قشرى می‌دانست و با آن مخالف بود گرچه جرأت مخالفت علنى نداشتند. جناح‌ دیگرى می‌گفت باید حرکت علما را تأیید کنیم… جناحى هم معتقد بودند که باید با روحانیت برخورد تعالى بخش کرد و حرکت آنها را عمق داد.[۴] آنچه نقل شد رسمی‌ترین تحلیل جریانات سیاسى و فکری‌اى است که در تاریخ تحولات دوران معاصر ایران، به طور کلى دگرگونی‌هاى اجتماعى را خارج از واسطه‌گرى و هدایت نیروهاى روشنفکرى که آبشخور اندیشه‌هاى سیاسى و اقتصادى آنها دگرگونی‌هاى غرب است، بر نمی‌تابند و در همان دوران نیز علی‌رغم عظمت جنبش اجتماعى پانزده خرداد، باور نمی‌کردند که مذهب و رهبرى مذهبى توانایى پایه‌ریزى و هدایت یک جنبش اجتماعى علیه نظام مشروطه‌ى سلطنتى که یک نظام مدرن اروپایى بود را داشته باشد.
نقطه‌ى عطف بودن پانزده خرداد را دقیقا باید در تبلور همین باور جستجو کرد.
پانزده خرداد مبانى مبارزات ملت ایران، شیوه‌ى مبارزات، رهبری، نیروهاى اجتماعى و به طور کلى هدف و آرمان‌هاى مبارزات را دچار دگرگونى کرد و از این طریق با همه‌ى وجوه تاریخ این سرزمین، باورها، اعتقادات و ارزش‌هاى ملت ایران پیوند خورد.

دستاورد نهضت ۱۵ خرداد ۴۲، پیروزى ۲۲ بهمن ۵۷ بود.[۵] پانزده خرداد به تعبیر حضرت امام مبدأ نهضت اسلامى ایران است و از این جهت نقطه‌ى عزیمت و عطف تحولات تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود. زیرا انقلاب اسلامى به تمام معنا یک انقلاب بزرگ اجتماعى و متفاوت از تمامى دگرگونی‌هاى اجتماعى بود.

انقلاب اسلامى اگر چه از جنبه‌ى پیشینه‌هاى تاریخی، به نوعى دستاورد‌هاى فکری، سیاسى و اجتماعى جنبش‌هاى سیاسى قبل از خود را در بردارد، اما به تمام معنا یک انقلاب متفاوت از حرکت‌هاى پیشین است و این تفاوت را باید در مبدأ انقلاب اسلامى یعنى جنبش پانزده خرداد جستجو کرد.

نهضت ملت بزرگ ایران که در ۱۲ محرم، ۱۵ خرداد به شکوفایى گرایید، پرده‌هاى تزویر و عوام فریبى شاه را پاره کرد و قتل عام شاهانه و فداکارى ملت، مبدأ عظیمى در تاریخ ایران گردید و مفتاح نجات اسلام و عدالت به دست آمد و نطفه‌ى مقاومت ملى منعقد و با تربیت و روشنگرى روشنگران، رو به رشد و تکامل نهاد.[۶] امام خمینى پایه‌گذار جنبش پانزده خرداد بارها در فرمایشات خود فرمودند که پانزده خرداد از جنبه‌ى مبانی، هدف، پایه‌گذاران جنبش، ادامه دهندگان، نظریه‌پردازان و خلاصه همه‌ى ارکان دگرگونی‌هاى اجتماعى یک جنبش، متفاوت از جنبش‌هاى گذشته ایران تلقى می‌شود. جامعه‌شناسى سیاسى امام از جنبش پانزده خرداد، یک جامعه شناسى دقیق و راهگشا است. سوال‌هاى اساسی‌اى را که یک متفکر اجتماعى باید در تحلیل جنبش‌هاى اجتماعى و در رأس آن جنبش پانزده خرداد روشن کند، امام در سخنان ۱۵/۳/۵۸ به دقت ترسیم می‌کند:

پانزده خرداد چرا به وجود آمد و مبدأ وجود آن چه بود؟ در دنباله‌ى آن در سابق چه بود و الان چیست و بعد‌ها چه خواهد بود؟ ۱۵ خرداد را کى به وجود آورد و دنباله‌ى آن را کى تعقیب کرد و الان کى همان دنباله را تعقیب می‌کند و پس از این امید به کیست؟ ۱۵ خرداد براى چه مقصدى بود و تا کنون براى چه مقصدى است و بعد‌ها براى چه مقصدى خواهد بود. ۱۵ خرداد را بشناسید و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید و کسانى که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند بشناسید و کسانى که ۱۵ خرداد را دنبال می‌کردند بشناسید و کسانى که از این به بعد امید تعقیب آنها هست را بشناسید و مخالفین ۱۵ خرداد و مقصد ۱۵ خرداد را بشناسید… ۱۵ خرداد براى اسلام بود و به رسم اسلام بود و به مبدئیت اسلام و راهنمایى روحانیت و همین جمعیت‌ها بودند که ۱۵ خرداد را به وجود آوردند و همین صف جمعیت بودند که کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامى که براى اسلام قیام کردند و هیچ نظرى جز اسلام نداشتند، ۱۵ خرداد را به وجود آوردند.[۷] بر مبناى روش شناختى پیشنهادى امام خمینى که بی‌تردید دقیق‌ترین روش شناخت جنبش پانزده خرداد است، به تحلیل وجوه متفاوت و نقاط عطف آن با جنبش‌هاى دیگر به شکل اجمالى می‌پردازیم و امیدواریم که علاقه‌مندان به تاریخ تحولات این مرز و بوم، فارغ از سیطره‌ى گفتمان‌هاى رسمى در حوزه‌ى سیاست و تحلیل جنبش‌هاى اجتماعی، روش مذکور را مورد نقادى علمى قرار دهند.

پانزده خرداد و پایان مرجعیت سیاسى غرب‌گرایان در دگرگونی‌هاى اجتماعى
پانزده خرداد مرجعیت مبارزات سیاسى قطب‌بندى شده‌ى حزبى و سازمانى را که از بعد مشروطه تبدیل به یک سنت سیاسى گردیده بود و در شعار‌هاى خود این مطلب را القا می‌کرد که ایجاد دگرگونى در ایران، نوسازى و توسعه‌ى سیاسى و هرگونه تحولى جز از طریق این جریانات و روشنفکران وابسته به آنها ممکن نیست، مورد تردید قرار داد و با وارد کردن روحانیت در همه‌ى ارکان سیاست، مرجعیت تفسیر تحولات سیاسى را در باور‌هاى اجتماعى در میان نخبگان سیاسی، دانشگاهیان، طلاب علوم دینى و سایر اقشار اجتماعى متحول کرد و این مرجعیت تفسیر را به نهادهاى دینى برگرداند.

پانزده خرداد و آزادى نیروهاى اجتماعى از تفسیر‌هاى کلیشه‌اى غرب
آزادى گسترده‌ى نیروهاى اجتماعى از تفسیر‌هاى کلیشه‌اى غرب، یکى دیگر از نقاط عطف پانزده خرداد درتاریخ تحولات ایران بود. جنبش‌هاى سیاسى و فکرى گذشته عموما با پایگاه‌هاى اجتماعى آن در اقشار خاصى تعریف می‌شد. توان این پایگاه‌ها براى آزادسازى نیروهاى اجتماعى و ایجاد یک جنبش فراگیر، ناچیز و محدود بود. نیروهاى ملى تحت عنوان جبهه‌ى ملی، نهضت آزادى و سایر سازمان‌هاى سیاسى و حزبى دیگر را اگر شأنى براى آنها در بسیج سیاسى و اجتماعى ایران قائل باشیم، این شأن توانایى پوشش وسیع نیروهاى اجتماعى در همه‌ى اقشار جامعه را ندارد. آزادسازى اندیشه‌هاى اجتماعى این جریانات فقط در گرایش‌هاى خاصى مؤثر واقع می‌شد. اما جنبش پانزده خرداد و امام خمینی، گستره‌ى این آزاد سازى را به همه‌ى توده‌هاى مردمى کشید. امام با آزاد سازى نیروهاى مردمی، زمینه را براى یک جنبش اجتماعى عمومى و فراگیر نه محدود به نخبگان سیاسى و اجتماعی، فراهم کرد. کارى که امام در آن مقطع تاریخى و در انقلاب اسلامى کرد، در توان هیچ حزب و گروه سیاسى در ایران نبود.

یکى از دلایل عمده‌ى وحشت رژیم مشروطه‌ى سلطنتى از جنبش پانزده خرداد و امام خمینی، در همین توانایى نهفته بود. شاه اغلب گروه‌هاى سیاسى را کم و بیش تحمل می‌کرد، چون یقین داشت در بافت فرهنگى و دینى جامعه‌ى ایران، هیچ کدام از این گروه‌ها و جریانات توانایى آزادسازى نیروهاى اجتماعى براى یک جنبش عمومى و فراگیر را ندارند. اما وقتى داستان جنبش پانزده خرداد به وجود آمد و آن بسیج عظیم مردمى توسط امام و روحانیت به راه انداخته شد، رژیم مشروطه‌ى سلطنتى متوجه شد که با گونه‌ى ناشناخته‌اى از جنبش اجتماعى سر و کار پیدا کرده است.

پانزده خرداد و آزادى مذهب از سیطره‌ى تفسیر‌هاى سلطنتی
جنبش پانزده خرداد با تهاجم به ارکان نظام سلطنتى و شاه پرستی‌، شکاف عمیق رژیم‌هاى سلطنتى و باورهاى مذهبى را آشکار کرد. این دگرگونى در تاریخ تحولات دوران اخیر ایران، سابقه نداشت. رژیم پادشاهى که تا قبل از نهضت مشروطیت ایران هیچ جایگاه قانونى و دینى در ایران نداشت و عمدا هم تلاش می‌کرد، براى بقا و مشروعیت خود به نوعى حوزه‌ى مذهب را نه تنها مورد تهاجم قرار ندهد، بلکه نظرات علماى دینى را نیز جذب نماید با قانونى شدن رژیم سلطنتى در انقلاب مشروطه، نه تنها احساس می‌کرد که دیگر به چنین پشتوانه‌اى نیاز ندارد، بلکه با تقلید از نمونه‌هاى اروپایى خود (یعنى نظام مشروطه سلطنتى انگلیس و بلژیک و غیره) حتى خود را مرجع تفسیرهاى دینى قرار داد. رژیم مشروطه سلطنتى که بر دستاورد‌هاى خونبار مبارزات انقلاب عدالت‌خواهى و قانون‌طلبى ملت ایران به رهبرى نهادهاى دینى تکیه زده بود و نظام سیاسى مبتنى بر نهضت مشروطیت را بر اساس الگوى نظام مشروطه سلطنتى انگلیس، به نام یک نظام انقلابى بر مردم ایران تحمیل کرد، نه تنها نهاد سلطنت را در ایران قانونى و دینى کرد، بلکه حتى « سلسله » را نیز قانونى جلوه داد. در حالى که چنین سابقه‌اى در تاریخ ایران وجود نداشت که سلسله‌ها شکلى قانونى و دینى به خود بگیرند. روشنفکران مشروطه‌خواه در تدوین اصل سى و ششم[۸] متمم قانون اساسی، سلطنت مشروطه ایران را از طرف ملت به وسیله‌ى مجلس مؤسسان به شخص شاه و اعقاب ذکور او نسلا بعد نسل تفویض کردند و بدین‌سان نهاد سلطنت را که در تاریخ ایران یک نهاد قدیمى بود و به ندرت به خاندان خاصى متصل می‌شد به خاندان قاجار و پس از آن به خاندان پهلوى نسل اندر نسل و مادام العمر منتقل کردند و بدینسان نه تنها نهاد سلطنت بلکه سلسله را نیز در ایران قانونى کردند.

این اقدام غیر عقلى و غیر دینى که دقیقا یک الگوى برداشته شده از نظام خاندان‌هاى پادشاهى اروپا بود و در ایران به چنین شکلى وجه قانونى نداشت، کشور را در شرایط تغییرات خطرناکى قرار داد که کوچکترین این دگرگونى ریشه‌یابى خاندان سلطنتى در ایران از طریق ایجاد نظام اشرافى بود. نظام اشرافى که فرآیند تاریخى کشور‌هاى اروپایى و در رأس آن نظام سلطنتى انگلیس بود، هیچ‌گاه در سابقه‌ى تاریخى ایران ریشه نداشت. نظام اشرافى در اروپا وابسته به زمین و املاک بود و این دارائی‌ها نسل اندر نسل در خاندان اشرافى که شاه هم برگزیده‌ى این خاندان‌ها بود منتقل می‌شد. اما چون چنین فرآیندى در ایران وجود نداشت، با قانونى شدن سلسه در دوره‌ى قاجار، على الخصوص در دوره‌ى پهلوى خاندان سلطنتى تلاش کرد با تسلط بر زمین‌ها، املاک و دارایی‌هاى خالصه‌جات، موقوفات و املاک متعلق به مردم، ریشه‌ى چنین خاندان‌هایى را در ایران پایه‌ریزى کند و این آغاز مصیبت‌هاى سیاسى و اقتصادى ایران بود.[۹]

پانزده خرداد با تمام وجوهش، بنیاد‌هاى شرعى و قانونى نظام سلطنتى و سلسله‌ى پهلوى را مورد تهاجم قرار داد و بدین طریق دین و نهاد روحانیت را از سیطره‌ى تفسیر‌هاى سلطنتى که عموما روشنفکران و الیگارشى وابسته به نظام سلطنتى تلاش می‌کردند از آن استفاده کنند، رها کرد. امام نه تنها نظام سلطنتى و سلسله‌ى پهلوى را مورد تهاجم قرار داد، بلکه پشتوانه‌ى قدرت این نظام در تاریخ ایران را که غربیان بودند، نیز مورد تهاجم قرار داد و از این طریق راهى براى تفسیر‌هاى رسمى شبه روشنفکر غرب‌گرا در ثبت بین دیانت و سلطنت باقى نگذاشت.

پانزده خرداد و پایان عصر مشروطه‌خواهى و دگرگونی‌هاى لیبرالى در ایران
پانزده خرداد با تهاجم به ادبیات مشروطه‌خواهى سلطنت‌طلب و گرایشات غرب‌گرایانه دگرگونی‌هاى اجتماعى در حقیقت پایان عصر مشروطه‌خواهى و دگرگونی‌هاى لیبرالى در ایران را که وابسته به نظام مشروطه‌ى سلطنتى بود، اعلام می‌کند. بعد از پانزده خرداد، نه تنها بنیاد‌هاى تمایلات سیاسى جریان‌هاى مذهبى به کلى دگرگون می‌شود، بلکه حتى تمایلات نیروهاى سیاسى غیر مذهبى نیز تمایلات جدیدى می‌شود. ظهور جریانات چپ مارکسیستى و مائوئیسیتى به شکل احزاب و گروه‌هاى سیاسى چریکى و پیدایش تمایلات کمونیستى و سوسیالیستى در فعالیت‌هاى فکرى و سیاسی، نشان از افول گرایش‌هاى لیبرالیستى که پشتوانه‌ى نظام مشروطه‌ى سلطنتى در ایران بود، می‌باشد.

به تعبیر جدید نه تنها گفتمان جریان‌هاى مذهبى دیگر گفتمان نظام مشروطه و تمایلات دینى یا غیر دینى آن نیست‌، بلکه گفتمان نیروهاى سیاسى و فکرى غیرمذهبى نیز گرایشى به لیبرالیسم و وجوه متفاوت نظام‌هاى سیاسى آن ندارد. امام خمینى با طرح ضد عقلى و ضد دینى بودن نظام مشروطه‌ى سلطنتى گفتمان‌هاى چپ و راست تحت تأثیر این گرایش را نیز تعطیل می‌کند و بدین طریق سیطره‌ى نیم قرن ادبیات مشروطه‌خواهى در ایران به پایان می‌رسد. هیچ جریانى بعد از پانزده خرداد تمایل به دفاع از گفتمان لیبرالى مشروطه را ندارد.

پانزده خرداد و ظهور گفتمان دینى در حوزه‌ى دگرگونی‌هاى اجتماعى
مهم‌ترین نقطه‌ى عطف پانزده خرداد را باید در ظهور گفتمان دینى در حوزه‌ى دگرگونی‌هاى اجتماعى جستجو کرد. این حرف به منزله‌ى آن نیست که دین در تحولات اجتماعى قبل از آن حضور نداشته است، بلکه شیوه‌ى حضور دین و نهاد‌هاى دینى در پانزده خرداد، یک شیوه‌ى دیگر بود.

امام، روحانیت را با همه‌ى ارکانش وارد صحنه‌ى سیاسى کرد. کسانى که تاریخ تحولات دوران معاصر ایران را مطالعه کرده باشند، می‌دانند که قبل از امام نیز روحانیت ایران به طرز متفاوتى در صحنه‌ى تحولات اجتماعى حضور داشته و با قاطعیت نیز می‌توان ادعا کرد که رهبرى اغلب جنبش‌هاى سیاسى ایران نیز تحت تأثیر روحانیت شیعه می‌باشد.

تفاوت عمده‌ى حضور روحانیت در جنبش پانزده خرداد با جنبش‌هاى دیگر در این است که جنبش پانزده خرداد با تمام وجوهش یک حرکت اجتماعى دینى است. هیچ جریان سیاسى و فکرى خارج از دین در مراتب متفاوت این جنبش نه تنها حضور ندارد، بلکه تفسیرهاى متناقض تلاش می‌کند که جنبش پانزده خرداد را یک جنبش کور، قشرى و ضد ترقی‌خواهى و فاقد اهداف و انگیزه‌هاى مشخص سیاسى ـ اجتماعى القا کند. اغلب جریان‌هاى چپ و راستى که درباره‌ى جنبش پانزده خرداد نظر دارند‌، در اینجا به وحدت می‌رسند. طرفداران جبهه‌ى ملی، جنبش پانزده خرداد را قشری، نهضت آزادى این جنبش را جنبش کور اجتماعی، مارکسیست‌ها جنبش پانزده خرداد را جنبش نیروهاى وابسته به خرده بوروژوازى و سلطنت‌طلبان این جنبش را یک جنبش ارتجاعى می‌دانند.

تنها مدافع جنبش پانزده خرداد، نیروهاى مذهبى و توده‌هاى مردمى می‌باشند که در حقیقت پشتوانه‌هاى اصلى و اساسى جنبش نیز هستند. امام خمینى با جنبش پانزده خرداد در حقیقت فصل مجزاى دگرگونی‌هاى اجتماعى ایران را خارج از همه‌ى نحله‌هاى غربى و گرایش‌هاى فکرى و سیاسى آن اعلام می‌کند.

جنبش پانزده خرداد با ساماندهى نیروهاى مذهبى و مردم و پیوند زدن دگرگونی‌ها، تقویم مذهبى ایران و در رأس آن تقریب مذهبى نهضت عاشورا، شور و شوقى در جامعه‌ى ‌ایران ایجاد می‌کند که تا آن تاریخ هیچ حزب و گروهى توانایى ایجاد این شور و شوق را نداشتند. پانزده خرداد، دین، نهاد‌هاى دینى و روحانیت شیعه را در ایران احیا کرد.

اگر در مبارزات قبلى مردم ایران به دلایل متفاوتى نیروهاى مذهبى نتوانستند با تمام توان در داخل مراکز درون دینى حامى بی‌چون و چرا پیدا کنند، اما با امام خمینى و جنبش پانزده خرداد تمام توان روحانیت پشتوانه‌ى نهضت و رهبرى آن قرار گرفت. بعد از امام خمینى و جنبش پانزده خرداد، سازمان روحانیت و نهادهاى دینى و مرجعیت رابطه‌ى خود را با رژیم شاه کاملا قطع کردند و شاه کمترین پشتوانه‌ى دینى خود را نیز از دست داد.

جنبش پانزده خرداد نیروهاى بالقوه ولى پراکنده‌ى روحانیت را در سراسر ایران در جهت هدف جنبش‌ ساماندهى کرد و این بزرگترین نقطه‌ى عطف جنبش پانزده خرداد بود.

اهمیت این ساماندهى از آن جهت بود که امام خمینى و نهضت او از این طریق به دورترین نقاط ایران متصل می‌شد. چنین سازمان عظیمى هیچ‌گاه در تاریخ جنبش‌هاى سیاسى و اجتماعى ایران سابقه نداشت. امام خمینى و آرمان‌هاى او از طریق این سازماندهى به روستاها، مساجد، شهر‌ها و قلب اقشار اجتماعى ایران وارد شد و آنچنان تحولى در باور‌هاى سیاسى مذهبى جامعه ایجاد کرد که تا آن تاریخ بی‌نظیر بود.

نمونه‌هاى جالب این وحدت فراگیر اجتماعى را می‌توان در اسناد و مدارک به جا مانده از آن دوران به خوبى مشاهده کرد.

در پانزده خرداد پس از دستگیرى امام خمینی، رژیم مشروطه‌ى سلطنتى براى جلوگیرى از گسترش دامنه‌ى مخالفت در کشور، اقدام به دستگیرى گسترده‌ى روحانیت در سطح سراسر ایران کرد. بر اساس پاره‌اى از نقل قول‌ها و اسناد ساواک، رژیم شاه از ۱۵ خرداد سال ۴۲، به مدت چند ماه حدود ۳۳۸ نفر از روحانیت را در شهرستان‌ها و تهران دستگیر و به تناوب در زندان موقت شهربانى تهران نگه‌دارى کرد تا امکان ساماندهى مردم در دفاع از نهضت امام خمینى در شهرستان‌ها از بین برود.

اما عظمت نفوذ امام بر قلب روحانیت شیعه و مردم، به گونه‌اى بود که این دستگیری‌هاى گسترده نه تنها موجب فروکش کردن نهضت پانزده خرداد نشد، بلکه زندان به مکتب و کلاسى تبدیل شد که در این کلاس آموزه‌هایى از آرمان‌هاى امام خمینى و تمایلات سیاسى و اجتماعى وى که به دلیل امکانات محدود به روحانیت شهرستان‌ها و مردم منتقل نشده بود، امکان انتقال پیدا کرد. رژیم شاه با این دستگیری‌هاى گسترده، امکان چنین انتقالى را که هیچ‌گاه در حالت عادى فراهم نمی‌شد، فراهم کرد.

از نوشته‌هاى به جا مانده از دوران زندان موقت شهربانى به خوبى می‌توان به این حقیقت دست یافت. شاه در یک اشتباه بزرگ تاریخی، سیاسی‌ترین و جنجالی‌ترین بدنه‌ى روحانیت را از سراسر ایران در یک جا گرد هم آورد. بدیهى بود که هیچ‌گاه روحانیت بیدار و آگاه در این دوران از چنین فرصت طلایى که جهالت دشمن در اختیار او قرار داده بود، غفلت نمی‌کرد.

تشکیل جلسات سخنرانى صبح و عصر در محل زندان، انتقال آرمان‌ها و نیات امام خمینى به شکل درست و منطقی، جلسه‌ى درس و بحث و فحص، مباحثه و مذاکره کردن بر شیوه‌هاى مبارزه با رژیم فاسد پهلوی، رد و بدل کردن اطلاعات و امکانات و از همه مهم‌تر شناسایى مهم‌ترین پایگاه‌هایى که از یک طرف پایگاه‌هاى مخالفت با رژیم شاه در شهرستان‌ها بودند و از طرف دیگر گرایش به مبارزات سیاسى و آرمان‌هاى امام خمینى داشتند. این فرصت، طلایی‌ترین فرصتى بود که رژیم شاه در اختیار نهضت امام خمینى قرار داد. پیروان مکتب امام خمینى از این فرصت نهایت استفاده را بردند و به تعبیر خودشان، زندان را تبدیل به مکتب مبارزه کردند.

فصلنامه‌ى پانزده خرداد براى آگاهى خوانندگان محترم از آن شرایط، بخشى از خاطرات، مباحث و نوشته‌هاى به جا مانده از دستگیری‌هاى وسیع روحانیت در زندان موقت شهربانى در بهار و تابستان سال ۱۳۴۲ را براى اولین بار منتشر می‌کند. این اسناد، نوشته‌هایى است که چند تن از روحانیون مبارز آن دوران از جمله آقایان شیخ محمد على انصارى اراکى از تهران، سید مرتضى مرتضوى از شهر رى و شیخ محمد حسن بکایى از تبریز و سید جواد الیاسى از آبادان و تنى چند از روحانیون در دفاتر یادبودى که در زندان ترتیب داده بودند، ثبت کردند. این نوشته در نوع خود جالب و متنوع و نشان دهنده‌ى شرایط، افکار، آرمان‌ها و دیدگاه‌هایى است که در آن دوران جامعه‌ى مذهبى ایران با آن روبه‌رو بود.

همه‌ى آنهایى که بعد‌ها از ارکان رهبری‌هاى نهضت امام خمینى و انقلاب اسلامى در ایران شدند، به نوعى در زندان موقت شهربانى تهران در سال ۴۲ در کنار هم قرار گرفتند و بیش از همه به انتقال تجربیات و باور‌هاى خود از نهضت پرداختند. شخصیت‌هاى گران‌قدرى چون شهید مرتضى مطهری، شهید هاشمى نژاد، شهید غفاری، شهید سعیدی، شیخ حسین لنکرانی، آیت‌الله مکارم شیرازی، حجت‌الاسلام فلسفی، شیخ مهدى کروبی، شیخ عباسعلى اسلامی، سید هادى خسروشاهی، شیخ یوسف ایروانی، شیخ صادق خلخالى و ده‌ها شخصیت مبارز و فقیه دیگر که انقلاب اسلامى به نوعى مرهون فداکاری‌ها و زحمات آنهاست.

این اسناد که در سال ۱۳۸۳ در دوبى از طریق آقاى شیخ محمد على انصارى اراکى در اختیار حجت‌الاسلام والمسلمین آقاى دکتر سید حمید روحانى قرار گرفت، بخشى از ضمائم خاطرات ایشان از نهضت امام خمینى می‌باشد.[۱۰]

در پایان این مقدمه، براى آگاهى از فضاى عمومى نگارش این نوشته‌ها در نهضت امام خمینی، بخشى از خاطرات آقاى شیخ محمد على انصارى اراکى که مربوط به همین دوران است را با اندکى تصرف به ضمیمه‌ى اسناد مربوطه منتشر می‌کنیم و از خداوند سعادت و سربلندى ملت ایران، تداوم انقلاب اسلامى و آرمان‌هاى امام خمینى را مسئلت داریم.

بخشى از خاطرات و اسناد شیخ محمد على انصارى اراکی
درباره‌ى پانزده خرداد سال ۴۲
من محمد على انصارى اراکى در سال ۱۳۰۷ هجرى شمسى در شهرستان اراک به دنیا آمدم. پدرم شیخ جمال‌الدین انصارى از شاگردان مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى و همدوره‌ى امام خمینى بود. اجدادم همگى در سلک روحانیت بوده‌اند من نیز در سال ۱۳۲۸ براى تحصیل علوم اسلامى به حوزه‌ى قم رفتم و از محضر بزرگانى چون آیت‌الله بروجردى و آیت‌الله گلپایگانى و دیگر بزرگان استفاده کردم. پس از پایان تحصیلات به تهران منتقل شدم و به خدمات اجتماعى و فرهنگى پرداختم. تأسیس چندین مسجد و مدرسه توحید و سازمان آموزش انصاری، از جمله کارهایى است که در تهران به انجام رسانیدم.

در پى نهضت امام در سال ۱۳۴۱ در حد توان خود همراهى کردم. در جریان پانزده خرداد۴۲ به همراه جمعى از وعاظ و علما بازداشت شدم. پیش از آغاز نهضت امام در پى رحلت آیت‌الله بروجردى کوشش فراوانى به عمل آوردم که مرجعیت شیعه در قم استوار باشد، چون احساس می‌کردم که بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، سیاست حکومت وقت این بود که مرجعیت به نجف اشرف منتقل شود، چون مرجعیت براى حاکمان زورگو دست و پاگیر است. شاه هم یک تسلیتى به آیت‌الله حکیم داد و از طرف آیت‌الله حکیم، سى و چند نفرى به تهران آمدند. من جمله یک هیئتى از جمله آقاى شیخ نصرالله خلخالى و آقا شیخ حبیب‌الله اراکى و داماد آیت‌الله حکیم آمدند تهران. نظرشان این بود که بتوانند حمایت بعضى از آقایان و اشراف و مراجع روحانى تهران را هم جلب کنند که با آیت‌الله بهبهانى و آیت‌الله چهل‌ستونى رفت و آمد کردند. یک شب هم من دعوتشان کردم به منزل و صحبت کردم و گفتم آقایان ما باید مصالح اسلام را در نظر بگیریم، نه منافع شخصى را. گفتم یک دفعه حکومت تصمیم گرفت رفت و آمد و حضور علما را محدود کند. حتى یک مرجعى را نخواست. بالاخره دولت‌ها در یک حدى می‌توانند کارهایى بکنند. دولت عراق که در اختیار ما نیست، اگر نظرش برگردد چه خاکى بر سرمان کنیم؟ قم امتحانش را داد. یک حوزه‌ى رو به راهى است. نماینده‌هاى این حوزه در همه جا در دسترس مردم هستند. اینجا خانه‌ى کریمه اهل بیت است. ولى نجف چطور؟ مقام حضرت امیر (ع) محفوظ، ولى از نظر موقعیت‌هاى ادارى مملکت، آنجا سواى از شیعه است و همیشه سیاست‌هاى دنیا سعى می‌کنند که آنجا حکومت‌هاى غیر موجهى را بگذارند. به علاوه حوزه‌ى نجف ظرف چند سال بازده و خدماتش چه بوده؟ غیر از اینکه چند تا زیارتنامه‌خوان تحویل بدهند؟ این ناجوانمردانه است که حوزه‌ى علمیه‌ى قم را به هم زنند. حتى نجف هم باید قم را زنده نگه ‌‌بدارد و از دست ندهد. در این زمینه مجمع چند تا اعلامیه داده. من یک آمارى داشتم از همه‌ى علماى بزرگ شهرستان‌ها جز علماى سمنان از سایر جاها آمار داشتم. من با رئیس پست رفته بودم، صحبت کرده بودم. نامه‌هاى مجمع مبلغین را تمبر‌هاى یک شاهى می‌زدم. مثلا عید نوروز که می‌شد ۵،۶ هزار کارت تبریک می‌ریختم، همه‌ را هم خودم آماده می‌کردم. به هر حال من یک تنه سعی‌ام بر این شد که اینها آمدنشان بی‌نتیجه بشود. حتى رفتم با آیت‌الله بهبهانى معروف که یکه تاز
بودند در صحنه‌ى سیاست، گفتم: آقا شما آفتاب لب بام هستید. الان حمایت از قم، حمایت از ولایت است. حمایت از نجف معلوم نیست، چون اختیار نجف دست ما نیست، حتى نظر آیت‌الله بهبهانى را خواستم.

حضرت امام وقتى آمد وسط میدان، دیگر مستقیما براى ایشان فعالیت می‌کردم. براى اینکه مشى ایشان مشى علمى و اسلامى بود. دو سه فقره هم اعلامیه‌ از طرف مجمع مبلغین صادر کردیم که در ۱۵ خرداد مسئله ساز بود. اصلا زیربنا بود، عجیب زیربنا بود. خود آقایان مراجع هم آمدند در خط امام. دیگر آقایان مهاجرت به تهران کردند که این مهاجرت خط را معلوم کرد. ما هنوز در زندان بودیم که این آقایان آمده بودند. من از همان جا گفتم به آقایان که خط را روشن کنید که براى ما معلوم شود چه کسى در صف اول قرار دارد و از نظر قانونى مراجع مصونیت داشتند.

علت دستگیری
من در سال ۲ بار منبر می‌رفتم. یک بار در ماه رمضان که آقاى شیخ اسدالله کرمانشاهی، پیش‌نماز آنجا بود و مرد خوبى بود. یکى هم دهه‌ى عاشورا، خب آنجا منطقه‌ى بازار بود و شناخته شده‌ بود. خود من هم ایام عاشورا در منزلم خیمه می‌زدم و روضه خوانى داشتم و روز ۱۲ محرم که روز ۱۵ خرداد می‌شد، یکى از افراد محلى آنجا به نام آقا شیخ عباس فاضلى بیدگلى کاشانى منبر می‌رفت. ایشان پدرشان فوت کرده بود و اذان صبح فرستاد در منزل و ما رفتیم آنجا و جمعیت محل را براى تشییع جنازه جمع کردیم.

هنوز ما نمی‌دانستیم منطقه‌ى بازار چه خبر است؟ مراسم تشییع را برگزار کردیم و برگشتیم منزل. من صبح‌ها قبل از ایام عاشورا در فرحزاد منبر می‌رفتم. در حسینه‌اى سر ظهر می‌رفتم منبر و بعد از ظهر می‌آمدم. پذیرایى خوب بود. تاکسى سوار شدم که به طرف بازار بیایم و جلوى خوان مسجد شاه منبر بروم. از آنجا سوار می‌شدم، می‌آمدم سر چهار راه انقلاب، اتوبوس‌هاى فرحزاد را سوار می‌شدم، وقتى به طرف خیابان سیروس و سرچشمه و بازار رفتم، دیدم از سرچشمه دیگر پایین‌تر، نمی‌شود رفت… راننده تاکسى به من التماس کرد که فلانى بیا پایین. جمعیت الان ماشین مرا خورد می‌کند. من پیاده شدم، یک وانت بار پیدا کردم. گفتم مرا سوار کن از اینجا برو بیرون! ما رسانیدیم خودمان را به فرحزاد، عصر خبرها منتشر شد. خیلی‌ها را همان شب گرفتند. آقاى شجونی، پسر اعتماد‌زاده و آقاى سید حسن احمدی، البته روضه خوان‌ها در خطر نبودند، بیشتر وعاظ و سخنران‌ها. ما در فرحزاد ماندیم، از آنجا رفتیم امامزاده داود. یک شب ماندیم و پس فردا آمدیم فرحزاد. آمدیم در بازار فرحزاد، مساوى میدان، ۲ ـ ۳ نفر مأمور در لباس مخفى با من سلام و علیک کردند. ما را سوار کردند و آوردند به تهران، بعد معلوم شد شب ریخته‌اند به منزل ما و اوراق و کاغذ و… چیزهایى را جمع‌آورى کرده‌اند و برده بودند و برادر ما را چند ساعت نگه ‌داشتند و آزادش کردند. او گفته بود که انصارى در فرحزاد مجلسى داشته است دیگر ما از او خبرى نداریم. از آنجا مرا بردند به سازمان امنیت، نزد سرهنگ مولوى و ماهوتیان (افسرى بود) و از آنجا پیش خود رئیس شهربانى نصیرى بردند. او بنا کرد پرخاش کردن و هفت‌تیرش را به طرف من کشید. من دست‌هایم را جلو گرفتم، خنده کرد و گفت شما به این بزدلی، می‌خواهید با دولت بجنگید. بعد به من گفت شما تمام جلساتى که داشتید ما ضبط کردیم و همه‌ى افراد براى شهادت دادن آماده‌اند. گفتم من در منطقه خودم روضه خوان هستم و جز ترویج دین در هیچ خطى نیستم. حالا هر چى شما درباره‌ى من می‌خواهید، بگویید. ما را آوردند از زیر زمین از همان جاهایى که شکنجه می‌دادند، عبور دادند. بعد از آن قسمت زندان موقت شهربانى که در آمدیم، یک حیاط کوچکى بود که در اختیار ما بود که دیدیم علما همه هستند.

علماى زندانى در زندان موقت شهربانى
علماى بازداشت شده دو سرى بودند؛ یک سرى همان شب اول آزاد شدند، سرى دوم مدتى را در زندان گذراندند. من یک دفترچه یادداشت داشتم که اسامى آقایان زندانى را در آن یادداشت کردم و اکنون در اینجا متن آن را ارائه می‌کنم:

بسمه تعالی
صورت اسامى آقایان علماى اعلام و وعاظ محترم که در زندان موقت شهربانى بازداشت بودند:
۱٫ حضرت آقاى حاجى شیخ محمد تقى فلسفى تهران
۲٫ حضرت آقاى حاج سید علینقى جلالى تهرانى تهران
۳٫ حضرت آقاى حاج شیخ عبدالرحیم کنى شهر ری
۴٫ حضرت آقاى حاج سید عزالدین امام زنجانى زنجان
۵٫ حضرت آقاى حاج شیخ حسین لنکرانى تهران
۶٫ حضرت آقاى حاج شیخ على اصغر اعتمادزاده تهران
۷٫ حضرت آقاى حاج شیخ حسین اشرف تهران
۸٫ حضرت آقاى حاج شیخ على محدث‌زاده قمى تهران
۹٫ حضرت آقاى حاج شیخ محسن محدث‌زاده قمى تهران
۱۰٫ حضرت آقاى حاج شیخ ناصر مکارم شیرازى قم
۱۱٫ حضرت آقاى حاج شیخ عبدالکریم هاشمى نژاد مشهد
۱۲٫ حضرت آقاى حاج شیخ حسین غفارى مشهد
۱۳٫ حضرت آقاى حاج سید مصطفى طباطبایى قمى مشهد
۱۴٫ حضرت آقاى حاج شیخ عبدالنبى کنى شهر ری
۱۵٫ حضرت آقاى حاج شیخ عبدالعلى کنى شهر ری
۱۶٫ حضرت آقاى حاج سید ابوالحسن طباطبایى شمیران
۱۷٫ حضرت آقاى حاج سید محمد تقى واحدى نارمک
۱۸٫ حضرت آقاى حاج شیخ مهدى کروبى تویسرکان
۱۹٫ حضرت آقاى سید نورالدین علوى طالقانى تهران
۲۰٫ حضرت آقاى سید ناصر صدرى شهر ری
۲۱٫ حضرت آقاى شیخ مهدى باقرى کن
۲۲٫ حضرت آقاى شیخ غلامرضا محمد خانى کن
۲۳٫ حضرت آقاى سید ابراهیم ابطحى نژاد شهر ری
۲۴٫ حضرت آقاى سید مرتضى صالحى شهر ری
۲۵٫ حضرت آقاى شیخ على اکبر مهدوى شهر ری
۲۶٫ حضرت آقاى شیخ عباسعلى اسلامى شهر ری
۲۷٫ حضرت آقاى شیخ محمدعلى انصارى شهر ری
۲۸٫ حضرت آقاى شیخ مرتضى مطهرى شهر ری
۲۹٫ حضرت آقاى شیخ ابوالقاسم محی‌الدین ورامین
۳۰٫ حضرت آقاى شیخ فتح الله صانعى ورامین
۳۱٫ حضرت آقاى سید احمد صفایى تهران
۳۲٫ حضرت آقاى سید مرتضى طاهرى تهران
۳۳٫ حضرت آقاى شیخ باب‌الله ثقه‌الاسلامى تهران
۳۴٫ حضرت آقاى سید امرالله ملک حسینى شیراز
۳۵٫ حضرت آقاى شیخ فرج الله واعظى شیراز
۳۶٫ حضرت آقاى سید مرتضى مرتضوى شهر ری
۳۷٫ حضرت آقاى سید محمد موسوى نسب تهران
۳۸٫ حضرت آقاى شیخ محمد حسین خندق آبادى تهران
۳۹٫ حضرت آقاى سید آقا احمدى ورامین
۴۰٫ حضرت آقاى حاجى آقا باقر آیت‌الله‌زاده قمى تهران
۴۱٫ حضرت آقاى سید صادق شریعتمدارى تهران
۴۲٫ حضرت آقاى شیخ مهدى حائرى تهران
۴۳٫ حضرت آقاى شیخ یوسف ایروانى تهران
۴۴٫ حضرت آقاى شیخ غلامرضا جعفرى تهران
۴۵٫ حضرت آقاى سید محمد حسین علوى بروجردى تهران
۴۶٫ حضرت آقاى سید محمد على سبط تهران
۴۷٫ حضرت آقاى سید موسى سبط‌ الشیخ تهران
۴۸٫ حضرت آقاى سید ضیاء الدین استرآبادى تهران
۴۹٫ حضرت آقاى سید صدرالدین جزایرى تهران
۵۰٫ حضرت آقاى سید مهدى کمارى تهران
۵۱٫ حضرت آقاى سید احمد شهرستانى تهران
۵۲٫ حضرت آقاى سید احمد نجفى شهرستانى تهران
۵۳٫ حضرت آقاى سید محمد حائرى تهران
۵۴٫ حضرت آقاى حاجى آقا مصطفى مسجد جامعى تهران
۵۵٫ حضرت آقاى سید هادى طباطبایى قمى تهران
۵۶٫ حضرت آقاى حاجى سید هادى خسروشاهى تهران
۵۷٫ حضرت آقاى سید حسین اثنى عشرى تهران
۵۸٫ حضرت آقاى سید احمد گوهرى تهران
۵۹٫ حضرت آقاى سید جواد تقوى تهران
۶۰٫ حضرت آقاى شیخ حسن امامى تجریشى شمیران
۶۱٫ حضرت آقاى شیخ ابوالقاسم ذاکرى شمیران
۶۲٫ حضرت آقاى شیخ باقر نهاوندى تهران
۶۳٫ حضرت آقاى سید آقا خلخالى تهران
۶۴٫ حضرت آقاى آقا ناصر ابطحى تهران
۶۵٫ حضرت آقاى شیخ على اصغر وحیدى تهران
۶۶٫ حضرت آقاى شیخ اسحق مشکینى تهران
۶۷٫ حضرت آقاى سید عبدالحسین رضوى ورامین
۶۸٫ حضرت آقاى سید مهدى موسوى فضیلت شهر ری
۶۹٫ حضرت آقاى سید احمد حسینى همدان
۷۰٫ حضرت آقاى شیخ محمد حسین بکایى تبریز
۷۱٫ حضرت آقاى شیخ محمود وحدت تبریز
۷۲٫ حضرت آقاى شیخ مصطفى رهنما تهران
۷۳٫ حضرت آقاى شیخ نصرالدین امیرصادقى تهران
۷۴٫ حضرت آقاى شیخ عیسى اهرى تبریز
۷۵٫ حضرت آقاى شیخ على درمان ساوه
۷۶٫ حضرت آقاى شیخ صادق خلخالى قم
۷۷٫ حضرت آقاى سید جواد الیاسى آبادان
۷۸٫ حضرت آقاى سید ماشاءالله شریفى شاهی
۷۹٫ حضرت آقاى شیخ على شرعى قم
۸۰٫ حضرت آقاى شیخ عزیزالله حسینى اردکانى اردکان، فارس، تهران
۸۱٫ حضرت آقاى شیخ ایران رنجبر تهران
۸۲٫ حضرت آقاى شیخ مجتبى بروجردى تهران

این حضرات عموما نزد ما در تهران بودند، اما چند نفر از حضرات که نزد ما نبودند عبارت بودند از:

۱٫ حضرت آیت‌الله العظمى آقاى خمینى قم
۲٫ حضرت آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتى شیراز
۳٫ حضرت آیت‌الله‌زاده آقا سید حسن قمى مشهد
۴٫ حجت‌الاسلام سید عبدالحسین دستغیب شیراز
۵٫ حجت‌الاسلام مصباحى واعظ شیراز
۶٫ حجت‌الاسلام مجدالدین محلاتى شیراز
۷٫ حجت‌الاسلام سید محمود طالقانى تهران

خاطرات زندان
زندان ما بر خلاف زندان‌هاى دیگر بود. یک عده علما بودند. از وعاظ هر کدامشان پرچمدار یک جمعیتى بودند. ضمنا برنامه‌اى در آنجا تنظیم بود که از نظر وحدت کلمه و آموزش خیلى تأثیر داشت. تشکیل جلسه‌هاى سخنرانى صبح و عصر زیر نظر آقاى فلسفى و آقاى مطهرى و آقاى ناصر مکارم شیرازى بود که قبلا داوطلب‌ها را تعیین می‌کردند. خود بنده چند جلسه سخنرانى کردم. بعد ایراد‌ها را می‌گفتند که خودش از نظر کارشناسى خیلى خوب بود.

براى صنف منبری‌ها بیشتر جنبه‌ى سبک منبر و کارشناسى و کارآموزى داشت، البته بحث‌هایشان خیلى خوب بود و خود این جلسات هم مسئله‌اى بود در زندان که این سخنرانی‌ها از سوى ماموران زندان به مقامات مافوق گزارش می‌شد.

وقتى ما ابتداى کار دستگیر بودیم، نه تلفن، نه ملاقات، نه قرارى از منزل، ولى همین جلسات بود که براى ما آرامش بخش بود، یک روز هم آیت‌الله خوانسارى به ملاقات آقایان آمد.

روز‌هاى جلوترش در محوطه‌ى زندان، همه‌ى آقایان لباس‌هایشان را در آورده بودند، یک لا پیراهن مثل انجمن شاطر‌هاى شهر، شده بودند چون هوا گرم و جا تنگ بود. دیگر هیچ آثارى از عالم بودن نبود، مثل هیئت شاطر‌ها. یکباره آمدند خبر کردند و گفتند لباس‌هایتان را بپوشید. شد یک حوزه‌ى علمیه. بعد گفتند: بفرمائید سالن نهار‌خورى افسران، همه صندلى بود همگى نشستند، بعد یکباره دیدیم، آیت‌الله خوانسارى با دو نفر با لباس شخصى وارد شدند. آقاى فلسفى گفت من از طرف آقایان از شما تشکر می‌کنم، از آمدن به ملاقات ما، شاید دوست دارید بدانید وضع ما چطوریست؟ وضع بسیار بد است. یک عده که خودشان مشعل‌دار آزادى و اخلاق و سعادت مردم هستند، حالا به اتهام بر هم زدن نظم افتاده‌اند زندان، کسانى که طبیب مردمند،‌ حالا به عنوان متهم آمدند به زندان، آن هم در یک شرایطى که فاقد همه‌ى شرایط دنیاست. یک عده مریضند، ‌یک عده باید دارو بین غذاى معینى بخورند، خانواده‌هایشان نمی‌دانند اصلا کجا هستند. مرده‌اند، زنده‌اند، در یک محیطى که جاى ۵۰ تا گوسفند نیست، ما را با این تعداد ریخته‌اند با این محوطه‌ى کوچک. و ‌‌‌اى کاش اینها فکر می‌کردند که وضع ما اینجا طورى ‌باشد که اگر فردا نوبت خودشان ‌رسید، به خودشان سخت نگذرد. همین که سخن به این جا رسید آیت‌الله خوانسارى گفت: انشاءالله رفع سوء تفاهمات خواهد شد و بلند شدند و نگذاشتند آقاى فلسفى ادامه دهند و رفتند بعدا یک حواله دادند براى آقایان که کمکى باشد. یک عده مخالف بودند، یک عده موافق.

مثلا شیخ حسین لنکرانى می‌گفت ایشان خیال کرده‌اند که من یک بچه طلبه هستم. اینجا من پشه را رو هوا نعل می‌زنم، حالا زندانى هستم، ولى من که از اعتبار نیفتاده‌ام. آقاى فلسفى گفت هر کسى نمی‌خواهد، نگیرد و ما می‌دهیم به این دربان‌ها و خدمه.

از خاطرات زندان همان تهدیدى که نصیرى کرد، یک خاطره‌ى تلخى بود براى من که به مسخره به من نشانه‌گیرى کرد و من با دستم می‌خواستم دفاع کنم. یاد مرحوم سید عبدالحسین واحدى افتادم که بختیار هفت تیر کشید و کشت ایشان را. آمدم با دستم دفاع کنم که او مسخره کرد و من خیلى ناراحت شدم. البته ظهور و بروزى در خودم ندادم، ولى خیلى ناراحت شدم که چه کسى مرا مورد تهدید و مورد شکنجه‌ى روحى قرار داد.

یک شیخ اسحق مشکینى بود، شیخى بود از عراق که وقتى اعلامیه از او گرفته بودند، ایشان را بازداشت کرده بودند، بعد خوابانده بودند و شلاق زده بودند تا حرف کشیدند و بعد چند نفر را گرفتند و دردسر دادند و فقط ایشان را شلاق زدند و ایشان هم با ما بود، اسمش در دفتر من هست. در زندان یکى از کار‌هاى خوبى که ایشان انجام داد، چون بعد از آزادى ما در زندان ایشان ماند. ایشان انگلیسى را در زندان شروع کرد و ظرف ۶ـ۵ ماه یاد گرفت وقتى از زندان آمد بیرون، با دانستن زبان انگلیسى آمد. وى که مورد تحسین من واقع می‌شد در حفظ آیات قرآن و اشعار و انگلیسی، که می‌گفتم اگر انسان بخواهد درسى بخواند، در زندان هم می‌تواند درس بخواند. ما یک سازمان آموزشى انصارى داشتیم که این سازمان خیلى خدمات داشت. در مورد حجاب دختران که تلاش می‌کردم که معلمین با حجاب و مدیر با حجاب بگیرند از دولت و این منعکس است در پرونده‌ى ما. دختر بچه‌ها را با حجاب می‌پذیرفتم و بعد اینها را هم درس می‌دادیم و هم کار‌هاى خیاطى و خانه‌داری. بچه را از کلاس اول هم انگلیسی، هم نماز بهشان یاد می‌دادیم و اعتقاد من بر این است: واعدوا لهم مااستطعتم من قوه، فقط ادوات نظامى نیست. نتیجتا ما الان خیلى از افسرهاى نیروى نظامى و مخصوصا همافر، اینها از شاگردان مدرسه‌ى ما هستند. در نهاد‌هاى مختلف که هم پیشرفت درسى و هم پیشرفت دینى دارند و من با جامع تعلیمات اسلامى حرفم شد که شما می‌گویید تلویزیون حق ندارید نگاه کنید، درست نیست. باید دانش آموز هم سینما برود، تلویزیون ببیند، باید بفهمد که در فساد نیفتد. اگر قرار باشد که یک بچه‌ى چشم و گوش بسته‌اى بار بیاوریم، هزار جور کلاه سرش می‌رود. در نزدیکى ما مدرسه‌ى دبیرستان احمدیه بود با مسئولان آنجا من این بحث را داشتم که محدودیت چشم و گوش بسته درست نیست.

در مجموع بیش از سه ماه در زندان بودم. سؤالاتى که در زندان شد بیشتر روى پایه اینکه شما که هستید، کجا بودید، چه کار می‌کنید، الان در این بلوا در کدام قسمت مداخله کردید و امثال اینها بود.

بعد در مورد حضرت امام سؤال شد که ایشان را در چه حدى قبول دارید؟ یا مقامشان پیش شما چقدر است؟ گفتم مرجع تقلیدم است. رساله‌اش در خانه من است. یکى از مراجع تقلید، ایشان است.

گفتند زندگی‌ات از کجا اداره می‌شود و چه کمک‌هایى به شما می‌شود؟ گفتم مسجد و مدرسه و سازمان آموزشى دارم. اهل علم معمولا زندگی‌شان الله وکیلى اداره می‌شود. همه فى سبیل الله اداره می‌شود.

تعهد اینکه از حوزه‌ى قضایى نباید خارج شوید باید اجازه بگیرید. آقاى فلسفى را هم روز‌هاى اول همان طور به بازجویى بردند.

یادداشت‌هایى در زندان
من همیشه دوست داشتم یک چیزهایى را بنویسم و تدوین کنم. حتى در دوران کودکى نوشته‌جاتى که در کلاس دوم می‌رفتم مکتب، دارم. در زندان هم که بودم، سعى می‌کردم یک چیزهایى را یادداشت کنم، گاهى صورت جلسات را، گاهى شعر می‌نوشتم.
در زندان شعرهاى زیادى سروده‌ام که بعضى از آن را هنوز به یاد دارم. از جمله شعر طنزآمیزى داشتم که بخشى از آن از این قرار است:
واعظا بحث بزه کارى رندان به تو چه
از سیاست سخن و رفتن زندان به تو چه
تو که نه قاضى و نه محتسبى و نه پلیس
انتقاد از روش دسته‌ى دزدان به تو چه
تو برو مسئله‌ى غسل و تیمم بده شرح
مملکت گر که فتد دست یهودان به تو چه
گر به قم ریشه‌ى تقوا بکند دست ستم
کاخ سیلنن به فلک بر شد ایوان به تو چه

در این زمینه شعر مفصل و عجیبى است که خدا رحمت کند آقا فلسفى را که اول براى ایشان خواندم، گفت نخوان براى آقایان، این سرورده سر تو را به باد می‌دهد.

یک شعر فکاهى نشریه توفیق داشت که به این مضمون بود
گفتى که نان ارزان شود
کو نان ارزانت، عمه‌ات به قربانت

من این را طولانی‌اش کردم و ترجمه به ترکى و عربى کردم. آقایان در زندان سینه می‌زدند، می‌خندیدند. آقاى فلسفى می‌گفت از ته دل‌ بخندید که این زندان با این تبسم و خنده، باید سمش و فشارش از بین برود.

شعر دیگرى هم گفته‌ام که بیش از ۷۰۰ بیت است و در آن اسامى همه‌ى زندانیان را به نسبت شأنشان آورده‌ام که بعضى از آن ابیات را اکنون به یاد ندارم و برخى از آن که به یاد مانده، چنین است:

ماه خرداد به سال چهل و دو
کى فراموش شود از من و تو
مرغ طبعم به سر شوق آمد
طوطى نطق مرا ذوق آمد
داستانى بسرایم ساده
از گروهى رجل آزاده
چون شد از حکم قضاى عدوان
جایگاه آن عزیزان، زندان
عده‌اى از علما و خطبا
همه را بود به زندان مأوا
همه مردان فضیلت بودند
زین سبب محبسشان جا دادند
اولین فرد مبرّز ز میان
فلسفى واعظ مشهور جهان
آن سخن پرور مجلس آرا
که بدى شمع شبستان ما را
مظهر لطف و وفا رفتارش
وحى منزل همه گفتارش
مجتهد در فن تبلیغ بود
بر سر دشمن دین تیغ بود
فلسفى آن رجل فرزانه
آنکه باشد به جهان دردانه
قدر او از نظر ماهیت
برتر از همه روحانیت
بود استاد به هر علم و فنون
لیک توقیف خلاف قانون
بهر مردان خدا نیست عجب
عار نبود رهشان رنج و تعب
گر چه چون شیر بود آزاده
حالیا کنج قفس افتاده
دیگر از جمله آیات عظام
که بود صاحب تدبیر و مقام
بوعلى فکرت و لقمان پیشه
اهل فضل و قلم و اندیشه
آنکه استاد به علم و ادب است
مرتضى نام و مطهر لقب است
هم خطیب است و زعیم منبر
چون گلى از همه گل‌ها برتر
چون بود مطلع از شرح و فنون
شد معلم به علوم و به فنون
صاحب نطق و فصاحت باشد
مخزن علم و فقاهت باشد
مقدمش بر همه باشد برکت
بر سرش هست نشان از عظمت
متقی، محور اذهان همه
که کمالش بود اذعان همه
همه افراد به فضلش قائل
بهترین رتبه‌ى علمى نائل
بار الاها برهان از قفسش
بکن آزاد ز دست عسسش
حیف و صد حیف چنین آزاده
که در این کنج قفس افتاده
شیخ عباسعلى اسلامی
آنکه باشد ز رجال نامی
پهلوانیست به میدان رثا
نک به زندان شده از ظلم و جفا
واعظ و بانى تعلیمات است
فاضل و صاحب تألیفات است
از مدار فلکى صد افسوس
محترم خائن و خادم محبوس
دیگر آن کس که زعیم ادب است
ناصرش نام، مکارم لقب است
اهل شیراز و مقیم است به قم
همچو بدرى است میان انجم
هست مصداق بسى استعداد
شده فیضیه ز سعی‌اش آباد
نوجوانى است فضیلت پیشه
مرد علم و قلم و اندیشه
صاحب شیوه و تقریر بود
قلمش در خور تقدیر بود
همت از ناصیه‌ى او پیدا
که بود جزو رجال فردا
اینکه اکنون ز مکارم باشد
پس از این جزء اعاظم باشد
لنکرانى که حسینش نام است
سال‌ها شهره‌ى خاص و عام است
پیشتازى به سیاست باشد
عالم و اهل کیاست باشد
دیگر از عده‌ى آیات عظام
اعتماد است على اصغر نام
واعظ و فاضل و اهل تدبیر
هم مجاهد بود و مرد دلیر
قامتش سرو، دلش مخزن عشق
همه جا، بر همه کس رهزن عشق
بس که این مرد امین است و درست
اعتماد آمده از روز نخست
پیر مردى است ز اوصاف غنی
بنده‌ى پاک خدا حاج کنی
پیر باشد ولى از بنیه جوان
قدرتش کاملا از چهره عیان
بود مردى ز رجال زنجان
مفخر لطف و صفا و احسان
مظهر علم و کمال و رفعت
بوعلى سیرت و لقمان حکمت
نام شایسته‌اش عزالدین است
فخر اسلام، وقار دین است
آنکه در فضل بود بدر تمام
مقتداى بشر و فخر انام
شیخ صادق که بود خلخالی
هم شجاع است و مقامش عالى
پر دل و جرأت، چون شیر بود
در بر خصم چو شمشیر بود
همه طلاب به قدرش قائل
بهترین رتبه‌ى علمى نائل
سید محترم و عبد کریم
لقبش هاشمى فرخنده زعیم
یکه وعاظ خراسان باشد
مورد مهر جوانان باشد
کوچک اندام و ظریف است و نحیف
سخنش هست چو باران لطیف
چهره‌اش باز و پر از نور بود
عاقبت فاتح و منصور بود
با اثر منطق و عالى نظرش
زده حق تاج تبارک به سرش

شیخ مهدى که بود کروبی
وارث لطف و صفا و خوبی
مسقط الرأس او تویسرکان است
حالیا یوسف این زندان است
خاضع و فاضل و باهوش بود
بهر دین جاهد و پر کوش بود
بار الاها برهان از قفسش
بکن آزاد ز دست عسسش
سیدى هست مسمى به جواد
که بود رهبر خرم آباد
شهرتش در همه جا الیاسی
قهرمان سخن و فراسی
هم چو الیاس نبى وارسته
دل ز دنیاى دنى بگسسته
سیدى هست بلند استعداد
کرده زندان ز فصاحت آباد
خادمى هست به ابناى زمان
ز الجزایر، عربستان، ایران
واعظ نامى خرمشهر است
بانى مدرسه در آن شهر است
مسجدى هست ورا آبادان
که شد از مقدم وى آبادان
حاج اشرف که زعیم دین است
مسلکش علم و عمل آیین است
هست کمتر کسى اندر تهران
که نگوید به وى استاد بیان
گر چه او بچه‌ى کاشان باشد
حالیا واعظ تهران باشد
واعظى بت شکن و خیبرگیر
که مریدش ز صغیر و ز کبیر
رهنما شیخ مآل اندیشه
مصطفى نام و سیاست پیشه
بانى مسلم آزاد بود
بردباریش چو فرهاد بود
حامى ملت اسلام آمد
زین جهت طعمه‌ى این دام آمد
مسلمین را همه حامى و کمک
بهر این ایده بسى خورده کتک
الجزایر بودش مد نظر
به فلسطین و به لبنان یاور
بهر اسلام و براى قرآن
بارها گشته دچار زندان
دیگر از جمعیت این مردان
دو جوانمرد شریفند در آن
نامشان شیخ على و محسن
شأنشان بر همه باشد مذعن
چون که هستند دو آقازاده
شهرت آمد به محدث زاده
بابشان باب حدیث و خبر است
در بر اهل خرد معتبر است
شیخ عباس قمى خادم دین
کرده احیا قلمش شرع مبین
باشدش در همه جا تألیفات
صاحب کشف و کرم هم برکات
هست ز آثار همیشه زنده
دودمانش به جهان پاینده
چون بدى عالم عالى درجات
بفرستند به روحش صلوات
آنکه همسایه[۱۱] است با انصاری
شیخ حسین است و لقب غفاری
مرد فضل و عمل و زحمتکش
در فقاهت بود اهل سنجش
یک نفر از رفقاى زندان
در میان همه از پیر و جوان
مرتضى سیدک مرتضوی
نبوى فطرت و سیرت علوی
هست از زمره‌ى سادات شریف
خادم دین و جوانمرد و عفیف
متبحر بود و با تقوا
شهر رى دارد منزل و مأوا
در عمل مظهر استعداد است
مجلس از مقدم او آباد است
مخلص مفلس او انصاری
ز ارادت بسرود اشعاری

درباره‌ى دیگر آقایان زندانى نیز اشعارى گفته‌ام که اکنون یادم نیست. اشعارى فکاهى نیز در زندان سرودم که برخى از ابیات آن را به یاد دارم:
محبس که شدى مخزن مهر
روى هم ریخته بود شصت و دو متر
گاه گه بوى تعفن آید
گاه مأمور تفنن آید
روز‌هایش مرتب باشد
قسمت ما پلو هر شب باشد
نان ما بود ز آرد سیلو
توى آشش قطعات زیلو
آلویش چو گُه تحلیل شده
ریگ‌هایش همه قربیل شده

یادداشت‌هایى از علماى زندانی
دوران زندان، دوران پرخاطره‌اى بود. باید اذعان کنم که زندان ۱۵ خرداد زندان سازنده‌اى بود. زندانى بود که در آن خلوت الهى بود. یکى از کرامات آن بازداشت خلوت با خدا بود. از این زندان هرچه گذشت قابلیت‌ها بیشتر آشکار شد و زنده‌تر به نمایش درآمد. اگر این‌گونه زندان‌هاى دسته جمعى روى نمی‌داد چه بسا زمینه براى امام فراهم نمی‌شد که با قطعیت به میدان بیایند و انقلاب بیافرینند.

خلاصه زندان ۱۵ خرداد خیلى جالب و آموزنده بود. از جمله استفاده‌هاى ارزشمندى که از آن زندان کردم یادداشت‌هایى بود که علماى زندانى در دفترچه‌ى خاطرات من در زندان به یادگار گذاشتند. از جمله آقایان فلسفی، مطهری، ناصر مکارم شیرازی، هاشمی‌نژاد، محدث‌زاده، جلالى تهرانی، شیخ مصطفى رهنما، آقاى زنجانى و برخى از آقایان دیگر مطالبى در آن دفتر نوشته‌اند و من در اینجا برخى از آن نوشته‌ها را می‌خوانم.

استاد مطهرى چنین مرقوم داشته‌اند:

بسمه تعالى شانه
و اذ قال عیسى للحواریین من انصارى الى الله قال الحواریون نحن انصار الله (قرآن کریم)
این جهان جنگ است چون کل بنگری
ذره ذره همچو دین با کافری
جنگ طبعى جنگ فعلى جنگ قول
در میان جزء‌ها حربى است هول
این جهان زین جنگ قائم می‌بود
در عناصر در نگر تا حل شود
آن جهان جز باقى و آباد نیست
چون که ترکیب وى از اضداد نیست

دانشمندان اصل تنازع را یکى از اصول زندگانى بشر دانسته‌اند. فلاسفه که بیشتر دقت کرده‌اند اصل تضاد و تزاحم و تنازع و اصطکاک را از اصول اولیه سازمان جهان طبیعت دانسته‌اند و گفته‌اند همین تضاد و تزاحم است که باب فیض و رحمت را باز می‌کند. لولا التضاد ماصح دوام الجود عن المبدأ الجواد. مطابق آنچه انبیاء عظام تعلیم داده‌اند از اول خلقت دو عُلَم افراشته شده است: حق و باطل، مولوى می‌گوید:
دو علم افراخت اسپید و سیاه
آن یکى آدم دگر ابلیس راه
در میان آن دو لشگرگاه رفت
چالش و پیکار آنچه رفت رفت

بدیهى است که حق و باطل، سپید و سیاه، نور و ظلمت هر چند مقابل یکدیگرند، اما از نظر دیگر یکى اصل است و دیگرى فرع، آن یکى نور است و دیگرى سایه، آن یکى شیء است و دیگرى ضیء، اگر نور نباشد سایه نیست، اگر علم نباشد جهل نیست، ‌اگر راستى نباشد دروغ نیست.

به هر حال این جهان این چنین ساخته شده که همواره معرکه حق و باطل، درستى و نادرستى است، صحنه‌ى مبارزه است. احیاناً حق و باطل صفوف متمایزى را تشکیل می‌دهند. اصل تنازع از یک طرف و اصل تعاون از طرف دیگر قواى محرکه چرخ زندگانى به شمار می‌روند. چیزى که دید یک مرد الهى و موحد را از دید یک مرد ماتریالیست نسبت به این صحنه متمایز می‌کند، این است که از نظر مرد الهى حق، اصل است و باقى و حاکم و اما باطل فرع است و زایل و محکوم.

اما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فى الارض…. بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق. از نظر یک فرد مادى و ماتریالیست حق و باطل دو نیروى اصیل متساوى را تشکیل می‌دهند و انسان از لحاظ وضع خودش نمی‌تواند ایمان داشته باشد به اینکه به صف حق و عدالت و درستى و راستى ملحق گردد، اما مرد الهى می‌داند که حق آب است و باطل کف،‌ اساس عالم به حق و عدالت بر پاست و همواره یک نیروى مرموز است که حق و اهل حق را تأیید می‌کند. ان تنصروا لله ینصرکم و یثبت اقدامکم. مرد موحد و الهى با اطمینان و اتکا به نیروى لا یزالى همواره وارد صحنه مبارزه می‌شود و از حقیقت دفاع می‌کند و این خود بزرگترین مایه امتیاز و وجه تمایز و وسیله افتخار اهل ایمان است.

این چند جمله بر حسب امر حضرت مستطاب ثقه الاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى به عنوان یادگار در دفترشان قلمى گردید و هنگامى که قلم به دست گرفته می‌اندیشیدم چه بنویسم، اسم با مسماى ایشان الهام‌بخش من واقع شد و این چند سطر قلمى گردید و آشنایى من با معظم له در زندان موقت شهربانى تهران آغاز شد که هر دونفر به اتفاق عده‌اى در حدود پنجاه نفر از علما و خطبا و طلاب به مناسبت نهضت اسلامى اخیر ایران زندان شده‌ایم. چیزى که مورد اعجاب همه واقع شد طبع روان و بدیهه گوى معظم له بود در گفتن شعر. خداوند ایشان را بیش از پیش موفق بدارد.
مرتضى مطهری
۱۷/ صفر/۸۳ مطابق ۱۸/۴/۴۲
آقاى فلسفى نیز به عنوان یادبود دوران زندان چند سطرى در دفترم نوشتند و مرا اینگونه مورد محبت قرار دادند:

بسم الله الرحمن الرحیم
از شب دوازدهم محرم که مصادف با شب نیمه خرداد ۱۳۴۲ بود، در زندان موقت شهربانى بازداشت شدم. جمعـى از آقایان علمـا و وعاظ تهران و ولایات، تدریجا در این زندان محبـوس شدند. براى اینکه از اجتماع آقایان استفاده شود، مجلس مناظره و مباحثه و انتقاد تشکیل دادیم و روزى دوبار صبح و عصر این مجلس تشکیل می‌شد و هر بار یکى از آقایان درباره‌ى یکى از مسائل علمى در دین طبق برنامه‌ى مقرر صحبت می‌کرد،

فاضل محترم و دانشمند معظم جناب ثقه‌الاسلام و المحدثین آقاى انصارى اراکى که یکى از بازداشت‌شدگان بود معظم له شش بار صحبت کرد و علاوه اشعارى در زندان سرود که شاهد بارزى بر طبع روان و سرشار ایشان بود. براى یادبود ایام زندان این چند سطر را به درخواست معزى الیه نوشتم. امید است که همواره در پناه خداوند سالم و موفق باشند.
محمد تقى فلسفى
۱۱/۴/۴۲

حضرت آقاى مکارم شیرازى با نکته‌اى پند آمیز مبنى بر اینکه «هیچ آزادى بالاتر از آزادى از چنگال هوى و هوس نیست» دفتر یادداشت مرا اینگونه مزین کردند.

بسمه تعالی
قال امیر المؤمنین علیه السلام: لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا
بنده دگران مباش، خدا ترا آزاد آفریده!
آرى آزادى و آزادمنشى از بزرگترین موهبات خداست که بدون آن زندگى مفهوم صحیحى ندارد، ‌آزادى مظاهر گوناگون و انواع بی‌شمارى دارد، ولى به جرأت می‌توان گفت هیچ آزادى بالاتر از آزادى از چنگال هوى و هوس نیست.
حدیث بالا و چند جمله ذیل آن به عنوان یادبود ایامى که با جمعى از بزرگان و دانشمندان و دوستان در زندان موقت شهربانى تهران بودیم به امر دوست گرامى جناب آقاى انصارى نگاشته شد.
ناصر مکارم شیرازى ـ ۱۰ صفر ۸۳

از دیگر آقایان زندانى که در دفتر یادداشت من مطالب نصیحت‌آمیز و عبرت‌انگیزى به عنوان یادبود ایام زندان نگاشتند، آقاى هاشمی‌نژاد،‌ آقاى حاج شیخ عباسعلى اسلامى و آقاى شیخ حسین غفارى بودند. در یادداشت این بزرگواران آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم
ان ابراهیم کان امه
همه‌ى افراد بشر از این نظر که فردى از اجتماع را تشکیل می‌دهند با یکدیگر مساوى و برابرند، اما از نظر شخصیت و ارزش تفاوت‌هاى فراوان با یکدیگر داشته و فاصله‌هاى زیادى بین آنان موجود است. گاهى یک شخص از نظر شخصیت آنقدر پر ارج و ارزنده است که به تنهایى به یک اجتماع و ملتى ارج و ارزش داده و در عین آنکه از نظر شخص یک فرد است، اما از نظر شخصیت به منزله‌ى اجتماع و ملتى است. چنانکه خداوند عزاسمه درباره ابراهیم خلیل علیه السلام چنین تعبیر فرموده است (آیه‌ى فوق) جناب حجت‌الاسلام آقاى انصارى دام بقائه یک شخصیت فوق العاده ارزنده است که می‌توان گفت این نمونه شخصیت‌هاى برجسته هر قدر در اجتماع و ملتى بیشتر گردد، آن اجتماع و ملت وزین‌تر و پر ارج‌ خواهد گردید.
و فقنا الله و حضرته لما یحب و یرضی
زندان موقت شهربانى تهران
سید عبدالکریم هاشمى نژاد ۱۶ صفر ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم
ان‌ تنصر[وا] الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
در راه نصـرت و تـرویج دین، جمعـى از روحانیـون محتـرم در بنـد زنـدان موقـت شهربانى
گرفتـار و به مضمون خبرى ـ عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ـ با ادیب دانشمند بزرگوار و مبلغ با وقـار و شاعـر تاجـدار جنـاب آقاى حاج شیـخ محمـد علـى انصـارى که واقعـا اسـم بامسماست، ملاقات امیدوارم بیش از پیش در نصرت و یارى دین مبین بکوشند و واردات و مصائب روزگار غدار ایشان را از منصب بزرگ باز ندارد؛ مخصوصا کار مهم تعلیم و تربیت نوباوگان مسلمین که خود اقدام فرموده‌اند تعمیم دهند و در کیفیت معالم دین از حیث اخلاق و آداب و امور اسلامى عملا بکوشند و فریب دنیا و دنیاداران رو به هیچ وجه نخورند و در تحت فرمان فرهنگیان در امور و برنامه‌ى غیر دینى نروند و جدیت بفرمایند که جزئیات و دستورات دینى حتى الامکان در مدارس عملى شود. و ما توفیقى الا بالله العلى العظیم
به تاریخ ۱۶ صفر ۱۳۸۳ـ الاحقر عباسعلى اسلامی

بسم الله تعالی
قال المعصوم علیهم صلوات الله
اغتنموا الفرص فانها تمر مر السحاب
از شب ۱۲ محرم ۱۳۸۳ که مصادف با شب ۱۵ خرداد ماه باشد، به عنوان اخلال در نظم عمومى با جمعى از وعاظ محترم در زندان موقت شهربانى بوده. ضمنا روز ۲۲ [خرداد] واعظ محترم جناب آقاى انصارى را که صاحب طبع بسیار روان در شعر و ادب دارند، به زندان آوردند و اشعار نغزى در پاره‌اى تفریح و تعزیه بالخصوص شب وفات ۷ صفر سرودند و بسیار مورد تحسین قرار گرفت. امروز که روز ۱۲ ماه صفر است با ۴۷ نفر پس از آزاد شدن عده‌اى از فیض ایشان و حضور رجال تبلیغ بهره‌مند هستیم. الاحقر حسین غفارى آذرشهری

دیگر علما و خطباى زندانى که دفتر خاطراتم را با دستخط شریف خود مزین کردند عبارت بودند از: آقایان سید عزالدین زنجانی، محمد حسین خندق‌آبادی، محمد حسن بکایی، عیسى اهری، على و محسن محدث‌زاده، فرج‌الله واعظی، مهدى کروبی، سید مرتضى صالحى خوانساری، سید مصطفى طباطبائى قمی، محمدعلى شرعی، صادق خلخالی، سید ناصر صدری، سید محمدتقى حسینى واحدی، سید عبدالحسین رضوی، سید ابراهیم ابطحى و سید علینقى موسوى طهرانی.

بسم الله تعالی
بهره‌مند شدن از دیدار بزرگان که از مهم‌ترین سعادت‌هاست به این زودی‌ها میسر نیست. باید رنج‌ها برد تا انسان وارسته و کاملى را پیدا کرد و کل نفیس القدر خود مطلب دیگر بلى بعضى اوقات رحمت بی‌خدمت ولى منتى آید از دریا مبارک ساعتی.
جریان حوادث این سعادت را براى طالبین فراهم می‌سازد و بی‌هیچ مقدمه‌ به این مقصد بزرگ نائل می‌گردند. چنانچه در[…] در این ایام یعنى ۱۰ صفر ۱۳۸۳ این خوشبختى براى این بنده فراهم آمد و به دیدار عزیزان که از رجال علم و فضیلت هستند، در زندان موقت شهربانى فراهم شد که از جمله جناب مستطاب ثقه الاسلام والمسلمین آقاى آقا شیخ محمد على انصارى است که حقا مجمع فضائل علمى و عملى هستند […] بسیار خوشوقتم که به وسیله‌ى این چند سطر موفق به یادبود علمى گردیدم. ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین
حرره فى ۱۰ صفر ۱۳۸۳ ـ الاحقر عزالدین حسینى عفى عنه

بسمه تعالی
نشد ابرو خم از سنگینى بار قفس ما را
که این سنگ سبکتر باشد از بال مگس ما را
بر غم عدل و آزادى خلاف هر چه در عالم
به جرم راستى افکنده در زندان عسس ما را

ایامى که در زندان موقت شهربانى به جرم حمایت از قانون و دفاع از حریم قرآن و حقوق خاندان پیغمبر اکرم سلام الله علیهم اجمعین محبوس بودیم جمعى از علماى اعلام و وعاظ گرام تهران و شهرستان‌ها تشریف داشتند. من جمله جناب مستطاب مروج الاحکام ثقه الاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى اراکى بودند که حضورشان براى ما بسیار پر ارزش بود. مخصوصا از طبع روانشان بسیار استفاده کردم و اشعار فوق که از یادگار‌هاى زندان قزل قلعه بود به عنوان یادبود نگارش یافت.
خندق آبادى
۱۲/۴/۴۲

بسمه تعالی
نالـه از بهـر رهایى نکنـد مـرغ اسیـر
خورد افسوس زمانى که گرفتار نبود

مدت بیست پنج روز است که به جرم دفاع از حریم مقدس قرآن در زندان‌هاى انفرادى و عمومى پادگان عشرت آباد و زندان موقت شهربانى تهران به همراهى دوستان دانشمندم جنابان آقایان اهرى ـ وحدت بازداشت بوده و به سر می‌برم، در زندان موقت شهربانى از حضور جمعى شخصیت‌هاى برجسته روحانى مرکز و شهرستان‌ها من جمله حضرت مستطاب حجت‌الاسلام آقاى حاج شیخ محمد اراکى ـ انصارى زید مجدهم که داراى قریحه‌ى شعرى سرشارى هستند مستفید و مستفیض می‌باشم به رسم تذکار به نگارش این چند خط مبادرت شد. الى الله المشتکی، الحاج محمد حسن بکایى عفى عنه ۱۳ صفر ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم
ان الارض لله یرثها عبادى الصالحون
سعدیا حب وطن گرچه حدیثى ست صحیح
نتوان مرد به سختى که من اینجا زادم

در زندان و منزل زندگان با شخصیت‌هایى رو‌به‌رو شده و توفیق آشنایى پیدا کردم که در بیرون برایم میسر نبود. آرى عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد. منهم شاعر توانا و خطیب دانا، سرور ارجمندم جناب آقاى انصارى دامت افاضاته که گل‌هایى از اشعار و اخلاق و بیاناتشان چیده و از مصاحبت معظم له فایده‌ى بیشترى برده‌ام و امیدوارم در بیرون از زندان هم مشمول الطاف قرار گیرم.
اللهم انصرنا على القوم الظالمین
۱۶ صفرالخیر ۸۳، مطابق با ۱۷/۴/۴۲
زندان موقت شهربانى تهران ـ عیسى اهرى تبریزی

بسمه تعالی
واستعینوا بالصبر و الصلوه
براى مؤمن بهتر از صبر مایه تسلیت نیست.
ما نیز از پروردگار جهان توفیق می‌خواهیم.
على محدث زاده
محسن محدث زاده

بسمه تعالی
قل للّذى بصروف الدهر عیرنا هـل عاند الدهر الا من له خطر
گر چه در زمان تسوید این اوراق گرفتار زندان موقت شهربانى تهران بودیم، ولى بحمدالله و المنه با خاطراتى خوش و قلبى آرام با کمال افتخار و سربلندى به سر می‌بردیم. زیرا که اولا در محکمه وجدان و شرع محکومیتى در خود از نظر زندانى شدن و دستگیر هیئت حاکمه بودن احساس نمی‌کردیم و به جرم پاکى و حمایت از حوزه‌ى مقدسه‌ى دین و دفاع از حریم شریعت سید المرسلین صلى الله علیه و آله و سلم محکوم به حبس شده و در زاویه‌ى زندان درخشنده‌ترین روزگار زندگى خود را می‌گذرانیم.
بلی، گاهى در مزاج جامعه‌ى منحرف پاکى جرم و ناپاکى مایه‌ى افتخار می‌گردد. باید هم چنین باشد به قول شاعر
(گر گلابى را جْعُل[۱۲] طالب بود)
(آن دلیـل نـا گلابـى می‌بـود)

قال الله تعالى فما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوا آل لوط من قریتکم انهم اناس یتطهرون و علاوه بر آنچه گفته شد در عالم همیشه مردان بزرگ دچار حوادث بوده‌اند و از چنین محکومیت‌هاى کودکانه‌ى افراد کودک‌وش به مقاصد عالیه رسیده و احراز شخصیت و حریت کرده‌اند. پس ما نیز پیرو سنن عالیه مردان عالی‌مقام باشیم زهى سعادت.
یک جو غم ایام نداریم خوشیم
گه چاشت گهى شام نداریم خوشیم
چون پخته به ما می‌رسد از عالم غیب
از کس طمع خام نداریم خوشیم

بارى طبق پیشنهاد سرور مکرم و برادر ارجمند جناب آقاى انصارى ایده الله بتأییداته به تسوید یکى از صفحات دفتر معظم له مبادرت نمودم، به تاریخ ۱۶ تیرماه ۱۳۴۲ خورشیدی، انا الاقل شیخ فرج الله واعظى ساکن تهران، سه راه سلسبیل، خیابان خوش، کوچه نجم آبادی، کاشى ۹۲، منزل شخصى واعظی.

الا و من مات على حب آل محمد فقد مات شهیدا
این حدیث شریف به یادبود ایامى که در زندان موقت شهربانى حضور عده‌اى از علما و وعاظ محترم بودیم، تقدیم به دانشمند محترم جناب آقاى انصارى که از مردان پاک، دانا و با فضیلت است می‌نمایم و مفتخرم از آنکه زندان باعث دوستى بنده با معظم له گردید.
زندان موقت شهربانی
مهدى کروبى

ولا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون
مدت یک ماه و سه روز است که در زندان موقت شهربانى کل در محضر جمعى از علما و فضلا مخصوصا خطبا به سر می‌برم. آنقدر روحانیت و معنویت اهل این محبس، عالم زندان را منور کرده که گویى یک مدرسه و یکى از حوزه‌هاى علمیه است. صبح و عصر از حضور اساتید درس گرفته و اشتغال به تحصیل دارم.
یکى از حضار زندان جناب مستطاب خطیب شهیر آقاى انصارى اراکى می‌باشند که اولا بنده تمناى درک محضر ایشان را داشتم و بحمدالله حاصل شد، طورى که از بیان ایشان که مزید بر دو مرتبه در عالم زندان سخنرانى کرده و کاملا افاضاتى فرمودند بسیار بسیار استفاده کردم و همچنین طبع روان این مرد که درباره‌ى فضائل و مناقب اهل مجلس اشعارى بسیار جذاب سرودند، زندان را دارالسرور قرار دادند.
امید است خداوند منان ایشان را در صراط ترقى و تعالى خود و همچنین مسلمانان جهان مؤید و منصور بدارد. چند جمله را به عنوان یادبود نگاشتم امید است در مواقع مظان استجابت دعا فراموش نکنند.
سید مرتضى صالحى خوانساری

بسمه تعالی
جثـه‌ى خود پاکتـر از جـان کنی
چون که چهل روز به زندان کنی
نزدیک چهل روز است که در محبس موقت شهربانى در خدمت علماى اعلام و وعاظ محترم من‌جمله از علما و سخن‌گویان و شعرا و ادبا آقاى انصارى اراکى که حقا در خدمت ایشان استفاده کردیم و امیدوارم این زندان سبب ترقیات روحانى و درجات راقیه شود، چنانچه یوسف صدیق (ع) از چاه به جاه رسید و از زندان به مقام عزت رسید.
مورخه‌ى لیله ۱۶ صفر ۸۳

مصطفى طباطبایى قمى

بسمه تعالى

نشد ابرو خم از سنگینى بار قفس ما را
که این سنگین، سبکتر باشد از بال مگس ما را
بر غم عدل و آزادى خلاف هر چه در عالم
به جرم راستى افکنده در زندان عسس ما را
تنک پر مایگان توبه فرما را ز ما برگو
گران جانیم نتواند خریدن هیچ کس ما را
خود آزادى به دست آور که کس نفرستد این گوهر
از آن سوى بحار و ساحل رود ارس ما را
دموکراتش لقب بخشند هر خود راى و خودکامی
در این مکتب که معنى واژگون گردیده اسما را
ز بیت‌المال ملت گنج‌ها سهم تبه‌کاران
بیات آجر و صبحانه‌ى آب عدس ما را

روزگارى که به جرم حق‌گویى در زندان موقت شهربانى تهران به سر می‌بردیم، بهترین فرصت‌ها تشرف خدمت جمعى ستارگان فروزان علم و فضیلت بود. زندان در این مدت مکتبى بود آموزنده‌ درس پایدارى در برابر ناملایمات و جهاد در راه عقیده را عملا آموختیم. پروردگارا خود ما را در راه هدف مقدس اسلام از خود‌گذشته نما. یکى از نمونه‌هاى برجسته‌ى محیط آموزنده‌ى زندان خطیب محترم جناب آقاى انصارى اراکى بودند که حقا علاوه بر سایر فضایل، با جنبه‌ى ذوق ادبى خودشان محیط توأم با غم زندان را (به قول یوسف على نبینا و آله وعلیه السلام، هذا بیت الاحزان) تبدیل به یک محیط مسرت‌آمیز می‌فرمودند. امید است براى همیشه در مظان توجه به یاد این ناچیز بوده باشند. محمد على شرعى شیرازی.
مدرسه‌ى رضویه ـ ۱۶/۴/۴۲

۱۶ صفر ۱۳۸۳
بسم الله الرحمن الرحیم
قال ربّ السجن احبّ الى مما یدعوننى الیه
آرى زندان فى حد ذاته جاى خوبى نیست، لکن در قبال بعضى امور مزایا و خواص زیادى دارد که از جمله‌ى آنها توجه به حضرت حق و تسلیم دست قضا و قدر و توکل به ذات احدیت و شکسته شدن شهوات و تکبر و غرور نفسانى را می‌شود نام برد. بشر طالب زندگى آزاد و حریت است. البته در چارچوب آزادى و حریت دیگران. سلب آزادى و حریت از هیچ فرد و جامعه جایز نیست مگر به حکم قانون الهی، زندگانى در زیر منت دیگران و بدون حس و وجدان در خیلى جاها براى بشر مقدور است، لکن حیات با شرف و زندگى انسانى فعلا به غیر از پناه بردن به گوشه‌ى زندان براى آزاد مردان میسر و مقدور نیست. زندان مکتب الفت و مروت است.
به همین مناسبت ارادت غایبانه‌اى که خدمت اجل امجد عالى ثقه الاسلام و المسلمین شاعر آقاى انصارى اراکى که الحق از رجال برجسته و آزاد می‌باشند، در چهار دیوارى زندان موقت شهربانى تهران چند مقابل شد و بعد از این جریان، بنده ایشان را در زمره‌ى برادران و سروران خود محسوب داشته، سعادت و عزت همه‌ى مسلمین را در زیر سایه‌ى حکومت قرآن از خداوند منان خواستارم.
الاحقر صادق خلخالی

انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل [علیهم] الملائکه
و ایمان کامل به پروردگار دارند.
همه‌ى مشکلات و مشقت‌ها را زیر پا گذاشته و هدف مقدس خود را دنبال می‌کنند و اگر هر اندازه عوامل ناراحتى براى آنها زیاد بشود بر درجه‌ى تحکیم آنها می‌افزاید و تزلزل در آنها دیده نمی‌شود چون می‌دانند در آیند[ه] از بهترین‌هاى عالم وجود می‌باشند. همان طورى که یک دانه گل را در مهد زمین می‌کارند، از هر طرف فشار به آن داده می‌شود، ولى در عین حال هیچ ناراضى نیست و در مقام رضا است چون می‌داند در آینده گلى بسیار ذى قیمت و خوشبو می‌شود که زینت بهترین مجالس و محافل می‌شود و البته امروز که یک عده‌اى از دانشمندان و علما در زندان به جرم حمایت از حریم مقدس اسلام به سر می‌برند، ولى در حقیقت مسلم است از بهترین‌ها و گوهر‌هاى جهان آفرینش می‌باشند و از برخورد با آقاى شیخ محمد على انصارى که داراى شوقى سرشار و طبعى روان و شاعرانه می‌باشد. بسیار خوش‌وقت و مسرورم و امید است پیش از محضرشان استفاده نمایم.
سید ناصر صدری

بسمه تعالی
الحمدلله والصلوه على رسول الله و نعوذ بالله من شرور انفسنا و من سیئات اعمالنا. به راستى اگر به سرچشمه تمام بدی‌ها که در وجود خودمان و در لا‌به‌لاى کردارمان نهفته است، توجه کنیم و خود را اصلاح و تزکیه نماییم از هر شرى و ضرى ایمن و مصون خواهیم بود. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ـ ان الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الا من و اولئک هم المهتدون ـ صدق الله العظیم.
بر این مبنى تحولات گوناگون و نشیب و فراز زندگى در روح اهل ایمان تأثیرى ندارد ـ اکنون یک ماه است که در زندان به سر می‌بریم. ـ یهوّن علینا انه بعین الله ـ ممکن است روزى این پرسش از دستگاه نیرومندى که بر ما حکومت می‌کند بشود، آنگاه دیگر صحنه‌سازى و سالوسى خریدار ندارد. آرى روزى چنین مؤاخذه می‌شود که ما را چرا زندانى کرده‌اید؟ وانگهى فرضا ما زندانى نباشیم، با اختناقى که فضاى کشور ما را احاطه کرده از کدام آزادى بهره‌مند خواهیم بود.
اللهم لا تشمت بنا الاعدا و اجعل عواقب امورنا خیرا ـ امید که دانشمند ادیب و حبر یگانه آقاى انصارى اراکى هر وقت به این سطور مرور فرماید از داعى با دعاى خیرى یاد فرماید.
والسلام علینا و على عبادالله الصالحین
و انا الاحقر الأفقر محمد تقى الحسینى الواحدی.
فى هـ ـ. یب ـ صغـ ـ غشفج

ان حزب الله هم الغالبون

بسیار خرسندم که در دوران توقیف چند روزه‌ى خود در زندان موقت شهربانى با رجال و معاریف کشور و زعماى محراب و منبر آشنا شدم. از جمله جناب حجت‌الاسلام آقاى آقا شیخ محمد على انصارى واعظ و دانشمند محترم که از فضله و شخصیت‌هاى مبرز و مبارز عصر است در جلسات سخنرانى زندان چند مرتبه از بیانات شیوا و تقریرات بجا و سودمند معظم له استفاده شد و طبع سرشار و اشعار روان حضرت ایشان مورد تحسین همگان بود و رجاء واثق آنکه همواره موفق باشند و از دعاى خیر فراموش نفرمایند.
والسلام على من اتبع الهدی
سید عبدالحسین رضوی

بسم الله تعالی
۱۰ صفر الخیر ۸۳
در روز ۱۵ محرم الحرام ۸۳ بعد از ظهر توسط سرهنگ صدارت دستگیر و در زندان موقت زندانى شدم. ولى بحمدلله آقایان علما و وعاظ والامقام جمعیتى تشکیل دادند که زندان براى حقیر بسیار راحت گذشت. مخصوصا در مصاحبت جناب ثقه‌الاسلام والمسلمین آقاى شیخ محمدعلى انصارى واعظ که از اشعار خود تمام اهل زندان را مسرور می‌فرمودند کمال خوشوقتى حاصل، خداوند زودتر مرخص فرماید که در منزل خود جمع را جمع و در محضرشان مستفیض بشوم.
سید ابراهیم ابطحی

بسمه تعالی
به تاریخ پانزدهم شهر صفر ۱۳۸۳
امروز بیست و هفت روز است که در زندان موقت شهربانى بر حسب تقدیر حضرت احدیت جل ‌اسمه به سر می‌برم. یکى از افتخاراتى که در این اوقات نصیبم شده می‌توانم بگویم خدمت رسیدن دانشمند محترم و فاضل ارجمند حضرت ثقه‌الاسلام والمسلمین آقاى آقا شیخ محمد على انصارى دامت افاضاته می‌باشد امید است خداوند وجود مقدسش را محفوظ داشته و در ترویج شرع مقدس تأیید فرماید.
الاحقر علینقى الموسوى الطهرانی

آزادى از زندان
من حدود سه ماه و اندى در زندان بودم، وقتى آزاد شدم بیشتر علماى مهاجر از تهران رفته بودند لکن برخى از آنان در تهران بودند که با آنان ملاقات داشتیم. پس از آزاد شدن آقاى فلسفى آمدند منزل ما، آیت‌الله مرعشى آمدند، آقاى میلانى تشریف آوردند، آقاى حاج آقا حسین قمى نیز آمدند و یک حواله هم مرحمت کردند. آقاى شریعتمدارى نیامدند. زمانى بود که از من دلخور بودند. آقاى حاج شیخ على اصغر صالحى کرمانی، تشریف آوردند. پسرشان دکتر محمد رضا صالحى کرمانى که نویسنده هم بودند، در همان مسجد سبحان که آقاى حاج شیخ محمد رضا صالحى کرمانى از دوستان فاضل من بودند که هم در دانشگاه و هم امام جماعت بود و خیلى مورد علاقه و احترام من بودند.
امام را در ۱۲ خرداد از زندان آوردند در قیطریه. یک ۲۴ ساعتى در آنجا آزاد بودند، بعد در محاصره قرار گرفتند. من پس از آزادى یک روز رفتم به دیدار امام که نگذاشتند، من بودم و آقاى شیخ محمد ناصرى خراسانی، آقاى شیخ میرزا حسین فردوسى پیرمردى بودند که از هم دوره‌هاى درسى آیت‌الله خمینى و مرحوم پدرم بودند. رفتیم، گفتیم ما آمدیم براى زیارت آقاى خمینی! گفتند که ممنوع است. گفتم ما دو کلمه‌اى می‌نویسیم، شما به عرضشان برسانید. من چند کلمه‌اى نوشتم:

۸ شعبان المعظم ۱۳۸۳
حضرت آیت‌الله العظمى جناب آقاى خمینى دامت برکاته

اینجانبان شیخ محمدعلى انصارى اراکی، شیخ محمد ناصرى خراسانی، شیخ حسین فردوسى فراهانى براى زیارت و عرض ارادت شرفیاب شدیم چون امکان ملاقات نبود بدینوسیله معروض و ملتمس دعا. والسلام علیکم و رحمت‌الله.
امام در پاسخ مرقوم فرمودند:
بسمه تعالی
از لطف آقایان متشکرم و ملتمس دعا هستم.
والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته

علما و خطباى زندانى پانزده خرداد افزون بر دفتر خاطرات حاج‌ آقاى انصارى اراکی، در دفتر برخى دیگر از هم زندانی‌هاى خود نیز یادداشت‌هاى تاریخى و گرانبهایى از خود به یادگار گذاشتند که برخى از آنها در پى می‌آید و کامل آن در آینده‌ى نزدیک به صورت یک مجموعه، با عنوان «ارمغان زندان» انتشار می‌یابد. ان‌شاءالله.

فصلنامه ۱۵ خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

مدت ۳۶ روز است که از توقف حقیر در زندان موقت شهربانى کل می‌گذرد در این مدت محضر علما و وعاظ و دانشمندانى که در زندان به سر می‌بردند، براى اینجانب بسیار مغتنم بود و بهره‌هاى فراوانى از آن ذوات مقدس بردم. جناب آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى ساکن شهر رى که یکى از دوستان سابق بنده است در زندان به سر می‌بردند متانت و صبر و تحمل و خدماتى که ایشان در مدت توقف خود در زندان داشتند، بسیار جلب توجه نموده است. خداوند همه ما را براى انجام وظایف حتمى مذهبى و اجتماعى موفق بدارد.

تهران زندان موقت شهربانى ـ سید عبدالکریم هاشمى نژاد
۱۷ صفر ۱۳۸۳

بسم الله تعالی

قال الله تعالى فى القرآن الحکیم فاینما تولوا فثمّ وجه الله
مردان علم در زندان و میدان‌هاى جنگ تفاوتى در حالشان نیست و همیشه مشغول ذکر و تبلیغ‌اند. الان در زندان موقت شهربانى در حضور خطیب ارجمند آقاى حاج محمد حسن بکایى و سایر خطباى اسلامى در حدود پنجاه نفر استفاده می‌شود.

فى التاریخ ۴ صفر ۱۳۸۲۱۳
حسین غفارى آذر شهری

بسمه تعالى

لسان العاقل وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه
حدیث بالا گویا از امیر مؤمنان مولاى متقیان على علیه‌السلام است و یکى از آموزنده‌ترین سخنان پرارزش آن بزرگوار است. می‌فرماید: زبان عاقل پشت قلب اوست و قلب منافق پشت زبان او. آرى زبان انسان عاقل در پشت قلب او قرار گرفته یعنى هر چه می‌خواهد بگوید، قبلا در درون دل خود مورد مطالعه و بررسى قرار داده و سپس به زبان خود اجازه سخن گویى می‌دهد. بدیهى است چنین سخنى جز خیر و سعادت نخواهد بود. اما آدم منافق و احمق به عکس این حالت است یعنى اول می‌گوید و سپس درباره‌ی‌ نتایج آن می‌اندیشد و بسیار می‌شود که از گفته‌ى خود نادم و پشیمان می‌گردد و جز بدبختى و ناکامى نتیجه‌اى نمی‌برد.
چند جمله‌ى فوق به عنوان یادبود ایامى که با جمعى از بزرگان و دوستان در زندان موقت شهربانى تهران بودیم. در دفتر خاطرات جناب مستطاب سلاله السادات آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى نگاشته شد.

ناصر مکارم شیرازى ـ ۱۷ صفر ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم

به عقیده‌ى من زندان یک مکتب تربیتى است که تعداد کلاس‌هاى آن بستگى به تعداد اشخاصى و دسته‌هایى دارد که با انسان در یک جا زندانى هستند. خوشبختانه ما از این مکتب بزرگ براى اولین بار استفاده کردیم و امید داریم بتوانیم از نتایج مطالعات خود در آینده استفاده فراوان کنیم. ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه

زندان موقت شهربانى ـ ناصر مکارم شیرازى

بسم الله الرحمن الرحیم

الا بذکر الله تطمئن القلوب نام خدا و کتاب خدا براى مردان با ایمان مایه‌ى آرامش خاطر و اطمینان نفس است. این چند سطر را در زندان موقت شهربانى پشت قرآن مجید که متعلق به واعظ ارجمند و خطیب گرامى حضرت آقاى بکائى تبریزى است نوشتم امید است روح معظم له و همچنین روان تمام دوستان زندانى و حقیر ناچیز از نور قرآن بهره‌مند و نیرومند گردد.

محمد تقى فلسفی
۵/۴/۴۲

بسم الله الرحمن الرحیم

یگانه راهى که می‌توان جامعه رو منقلب کرد و به راه فساد یا صلاح کشاند همانا تعلیم و تربیت جوانان واطفال از طریق فرهنگ است. این چند سطر به عنوان یادگار به پیشگاه محترم واعظ شهیر [و] توانا آقاى بکایى تقدیم، امیدوارم بعد از نجات از زندان موقت شهربانى در سرتاسر آذربایجان مدارس جامعه‌ى تعلیمات اسلامى تأسیس فرمایند.

الاحقر عباسعلى اسلامى
۲ ماه صفر ۱۳۸۴۱۴

بسم الله الرحمن الرحیم

کن این شئت فاکسب اَدبا
گـرد نان پـدر چـه می‌کردى
پـدر خویش باش اگر مـردی

بزرگترین نعمت و مهم‌ترین ودیعت و عزیزترین امانت ـ علم و ادب است ـ قدر و قیمت انسان به قدر علم و تقوا و ادب اوست. درجات عالیه انسان در دنیا و آخرت بسته به مقدار دانش و اخلاق اوست پس کسى که طالب بزرگى دنیا و آخرت است، باید تمام سعى و کوشش خود را مصروف در تحصیل علم کند ـ و تحصیل علم هیچ‌وقت دیر نمی‌شود؛ یعنى در هر وقت از عمر ولو ۵۰ ساله باشد مشغول شود دیر نشده است فقط تصمیم مردانه می‌خواهد و استمداد از خداوند متعال و اهل بیت اطهار مخصوصا حضرت سید الشهداء جستن و به آن بزرگواران متوسل شدن.
بنابراین سید صحیح القلب آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى که حیث شجاعت و اصالت و نجابت ممتاز است، باید کاملا از نصایح فوق استفاده نموده و یک آن از تحصیل علم کوتاهى نفرمایند و عمر خود را بیهوده صرف این کار و آن کار نکند. خدا به ما و ایشان توفیق علم و عمل عنایت فرماید.

الاحقر عباسعلى اسلامى

بسم الله الرحمن الرحیم

چون شد از حکم قضاى یزدان
جایگاه من مسکین زندان
عده از علما و خطبا
جمله را بود به زندان مأوا
یک نفر از رفقاى زندان
در میان همه از پیر و جوان
مرتضى سیدک مرتضوی
نبوى فطرت و سیرت علوی
هست از زمره‌ى سادات شریف
خادم دین و جوانمرد و عفیف
متبحر بود و با تقوا
شهر رى دارد منزل و مأوا
در عمل مظهر استعداد است
مجلس از مقدم او آباد است
بار الها برهان از قفسش
بکن آزاد ز دست عسسش
مخلص مفلس او انصارى
ز ارادت سرود اشعارى

مدت یک ماه است که به توفیق اجبارى در زندان موقت شهربانى مصاحبت جمعى از اعاظم علما و خطباى نامى ایران را دارم و هر صبح و شام از محضرشان استفاده‌هاى علمى و اخلاقى را برخوردار و بدون اغراق محیط زندان براى ما مانند یک مکتب بسیار بسیار آموزنده و پر استفاده است. ضمن مباحث و مذاکرات علمى آشنایى با عده‌اى از احرار و مردان آزادی‌خواه و مجاهد مایه‌ى بسى افتخار است. آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى از کسانى است که در این زندان ملاقات و با جناب ایشان آشنا شدم جوانى است خدمتگزار، معتقد، مجاهد، فداکار. خداوند ان‌شاءالله او را موفق و مساعیش مورد قبول و همواره ایشان ملتمس دعا هستم.

والسلام ـ الاحقر شیخ محمد على انصارى اراکی

بسم الله تعالى شانه

هم آهنگى با کریمه‌ى مبارکه رب السجن احب الى با تأسى به یوسف علیه السلام
در مقابل حوادث غیر مطلوب چند روزى را که در زندان موقت شهربانى از محضر عزیزان بهره‌مند بودیم و علی‌رغم محدودیت زندان شور و نشاط داشتیم. این چند خط در ظهر مصحف جناب ثقه‌الاسلام آقاى بکایى دامت افاضاته به عنوان یادبود قلمى گردید.
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین.
نه رنج و لذت از درون دانى نى برون
عملى دان جستن از قصر و حصون
آن یکى در کنج زندان مست و شاد
و آن دگر در باغ ترش و بی‌مراد

حرره الاحقر عزالدین الحسینى عفى عنه
۴ صفر الخیر ۱۳۸۳

قال على علیه‌السلام : عند تضائق حلق البلاء تکون الفرجه
از فرمان علوى این بنده کمترین سید نورالدین علوى طالقانى تجربه‌ها نموده‌ام. لذا به عنوان تذکر براى جناب آقاى بکایى قلمى گردید.

در زندان شهربانی
۵/۴/۴۲
نورالدین علوى طالقانی

بسمه تعالى

فاستقم کما امرت.
براى رسیدن به هدف و مقصد یگانه راه بعد از عنایت پروردگار رستگارى و استقامت است.
آنکه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پاى پر آبله‌ى بادیه پیماى من است

زندان شهربانى
حسین خندق آبادی

بسمه تعالی

در زمانى که با جمعى از علما و روحانیون و وعاظ در زندان موقت شهربانى تهران به جرم دفاع از حریم قرآن بازداشت بودم این یک جلد قرآن مجید را برادر ارجمند آقای[…] براى حقیر اهدا کردند توفیق و پیروزی[…] را از خداوند خواهانم. اللهم افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا (على دینک) وانصرنا على القوم الکافرین.

محمد حسن بکایى عفى عنه
زندان موقت شهربانى ـ ۱۸ صفر ۱۳۸۳

هو الحفیظ

هنا قبرالاحیا،‌ رب السجن احب الى مما یدعوننى الیه
در مجمعى از علما و خطبا که قریب پنجاه نفر بودیم در زندان موقت شهربانى تهران محض یادگارى قلمى گردید.

عیسى اهرى
۶/۴/۴۲

بلبلى بر شاخ گل در بوستان
شرح می‌داد از فراق دوستان
گفت چیزى تلخ‌تر در این جهان
از جدایى نیست پیش آگهان
از جدایى می‌شود دل‌ها خراب
آتش هجران کند ما را کباب
شاهد این مدعا خواهى اگر
بر حسین و آل او را کن نظر
روز عاشورا که چون شاه شهید
گریه‌هاى کودکان لختى بدید
چونکه نومید آمد از بداختران
کرد رو آنگاه سوى دختران
دخترى را ز آن میان نزدیک خواند
چونکه بانو بود بر زانو نشاند
ز آستین مهر اشکش پاک کرد
ز آتش دل رخنه در افلاک کرد
گفت کى جان جهان شیون مکن
آتش دل ز اشک غم روشن مکن
بعد من چندى بباید دیر زیست
بعد از آن هر قدر بتوانى گریست
بى پدر را گریه و زارى خوش است
سوگواران را عزادارى خوش است
چون محبت دید آن خورشید چهر
با پدر راندى سخن از روى مهر
ازچه از دیدار ما سیر آمدی
پرسش احوال ما دیر آمدی
پس تو ما را باز گردان در وطن
وارهان ما بی‌کسان را از ختن
گفت من در این مکان بی‌چاره‌ام
وز وطن وز یاوران آواره‌ام
گر قطا از بیم صیادان نبود
تا طلوع صبح سرگردان نبود
بر براق عشق سوى جنگ تاخت
احمد آسا قرب حق آهنگ ساخت
قرب نى بالا و پستى رفتن است
قرب حق از قید مستى رستن است

به تاریخ ۱۷ شهر صفر الخیر سنه یک هزار و سیصد و هشتاد و سه هجرى درگوشه‌ى زندان موقت شهربانى تهران به جهت سرور ارجمند آقاى سید مرتضى مرتضوى ایده الله تعالى اشعار فوق نگارش یافت امید است حقیر را فراموش ننماید.

 و انا الاقل شیخ فرج الله واعظى

هوالاکبر

ان الدین عند الله الاسلام
جمله‌ى قرآنى بالا در سوره‌ى آل عمران، آیه‌ى نوزدهم قرار دارد و تصریح می‌کند که دین بر حق و منحصر به فرد در سرتاسر جهان فقط دین اسلام است و دنبال همین قسمت است که همان آیه اضافه می‌کند و مااختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاءهم العلم. یعنى اسلام که آمد یهود و نصارى مخالفت با آن را آغاز کردند و این مخالفت را وقتى شروع کردند که حق بر آنها آشکار شده بود و به درستى اسلام علم پیدا کرده بودند.
آنگاه در آیه‌ى ۸۵ همین سوره اضافه می‌کند و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرین یعنى و هر کسى که غیر از دین اسلام را براى خود دین قرار دهد، هیچ وقت از وى پذیرفته و مقبول نخواهد شد و در آخرت و محشر از زیانکاران خواهد بود.
علی‌هذا در زمان نبوت خاتم النبیین صلى الله علیه و آله و سلم که تا روز محشر خواهد بود دین‌هاى سابق داراى ارزشى نیستند و فقط اسلام تصدیق کرده است که قبلا دین بوده‌اند و بعدا هم منسوخ و هم تحریف شده‌اند و نمی‌شود اسم دین به آنها گذارد. چند سطر بالا را به عنوان یادبود براى هم زنجیر عزیز جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى نوشتم.

شیخ مصطفى رهنما
زندان موقت شهربانى
صفر الخیر ۱۳۸۳ ـ تیر ۱۳۴۲

بسمه تعالی

هى السبیل فمن یوم الى یوم
کانه ما تراک العین فى یوم
لا تجز عن رویدا انها دول
دنیا تنقل ممن قوم الى قوم

مدتى است در زندان موقت شهربانى توفیق درک فیض از محضر عده‌اى از آقایان علماى اعلام و وعاظ محترم نصیبم گردید و با برگزارى جلسات سخنرانى صبح و عصر استفاده شایانى می‌برم.
امید است خداوند به زودى وسیله‌ى استخلاص عموم را فراهم و توفیق و سعادت نصیب عموم بگرداند.
مراتب فوق بنا به فرموده‌ى جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى سلمه الله جهت یادبود قلمى گردید.

الاحقر جواد الیاسى
۱۸ شهر صفر المظفر ۱۳۸۳

بسم الله الرحمن الرحیم

گلى گفت اگر دست گهى داشتمی
بگریختمى اگر رهى داشتمی
با بی‌گنهى مرا چنین می‌سوزند
اى واى اگر یک گنهى داشتمی

قریب یک ماه است با عده‌اى از فضلا و وعاظ مرکز و سایر شهرستان‌ها در زندان موقت شهربانى تهران به سر می‌برم و حداکثر استفاده را از محضر آنان نمودم.
من جمله جناب آقاى حاج بکایى که یکى از وعاظ و خطباى برجسته‌ى شهرستان تبریز بود، افتخار دوستى را دریافتم. امیدوارم ایشان هم با لطف بی‌پایان خود بپذیرند.

الاحقر حاج سید احمد حسینی
۱۲/۴/۴۲

بسمه تعالی

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التى کنتم توعدون.
در زندان موقت شهربانى چند شبى درک خدمت واعظ شهیر و گوینده[…] جناب آقاى بکایى نمودم.
براى اینکه بنده را فراموش نفرمایند آیه‌ى کریمه براى یادبود ذکر شد.

حسین اشرف کاشانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اى خداوندى که حى ذوالمنی
خلق کردى از منى همچون منی
بس ز لطف و جود و فضل و مرحمت
دادیم عقل و کمال و معرفت
مدت چندى است رزقم داده‌ای
ذره منت به من ننهاده‌ای
من نکردم در عوض غیر از گناه
رو سیاهم روسیاهم روسیاه
باز هم نومید از این در نیستم
روسیاهم لیک کافر نیستم
خود تو گفتى ‌‌اى خداوند کریم
لطف من عامست فیض من عمیم
بار الهی، جرم و عصیانم ببخش
گر بدم بر فضل خوبانم ببخش
بار الهى حفظ کن اسلام را
بر مدار از روى ما این نام را
دوستان را طعمه‌ى دشمن مکن
دشمنان را از بلا ایمن مکن
کُن تفضل بر تمام خاکیان
خاصه بر ایرانى و ایرانیان
دیده ما شد سفید از این امید
چند باید طعنه دشمن شنید
گویم به مهدى تا برآرد ذوالفقار
شرع احمد را نماید آشکار
سید مداح با کوه گناه
رو به درگاه تو آورد ‌اى اله
گوید از در خویشم رد مکن
من اگر بد کرده‌ام تو بد مکن

در زندان موقت شهربانى به رسم یادبود این بیت را جهت جناب آقاى سید مرتضى مرتضوى نوشتم تا آنکه ایشان هم مرا فراموش نکند.

اشرف کاشانى ـ ۱۷ صفر ۸۳

بسمه تعالی

جمله‌ى ذرات در عالم نهان
با تو می‌گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم
با شما نامحرمان ما خامُشیم

یکى از ارکان فضیلت آدمى در اجتماع خیراندیشى و وادار نمودن به نیکى و جلوگیرى از کژى و کارهاى نارواست که در تعالیم اسلام به امر به معروف و نهى از منکر تعبیر شده و چون اجراى این امر مهم مستلزم شناسایى موضوع و رعایت شرایط مربوطه است البته هر کس را نمی‌رسد که به این عنوان متظاهر شود چه بسا به سبب عدم شناسایى موارد و احراز شرایط نتیجه‌ى معکوس گردد، ولى آنچه وظیفه عمومى است این است که اگر منکرى مشاهده کردند و نتوانستند عملا یا لسانا نهى کنند قلبا احساس کراهت نموده و در جمع بدکاران شرکت نکنند. پسر عم محترم آقاى مرتضوى از سادات غیور و حساس و خیر اندیش و اهل خدمت به نوع است که سعادت آشنایى و دوستى ایشان نصیب شد. امید دارم با کمال حسن نیت و بصیرت وظیفه‌ى مقدس خود را تعقیب و این بنده را از دعاى خیر فراموش نفرمایند.

والسلام علینا و على عبادالله الصالحین
العبد الآثم، محمد تقى الحسینى الواحدى
۱۸/۴/۴۲

بسمه تعالی

اذا اظلم علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن…
حسب الامر صدیق حقیقى حضرت آقاى بکایى تبریزى با تیمن به حدیث شریف نبوى به تقدیم این یادبود مبادرت. باشد که در مواقع تلاوت کلام مجید این داعى منظور نظر باشم.

و انا الاحقر الحاج سید محمد تقى واحدى
فى دد صف غشفج

بسمه تعالی

فى الخصال، قال محمد بن على الجواد علیه‌السلام انى لارجوا النجاه لهذه الامه لمن عرف حقنا الا لهذه الثلاثه: صاحب السلطان الجائر و صاحب الهوى و الفاسق المعلن
بر حسب تقاضاى دانشمند محترم آقاى بکایى دام مجده در زندان موقت شهربانى در تاریخ چهارم صفر ۸۳ قلمى گردید.

الاحقر علینقى الموسوى الطهرانی

بسم الله الرحمن الرحیم.

فیه تبیان کل شی
تنها کتابى که جامع علوم و حقایق است و بیان تمام حقایق علمى و دینى شده است، همانا قرآن است.

اعتماد واعظ

مصطفى را وعده داد الطاف حق
که بمیـرى تـو نمیـرد این سبـق
من کتـاب و معجـزت را حافظـم
بیش‌وکم کن را از او من رافضم۱۵

در زندان به عنوان یادگارى نوشته شد.

مصطفى طباطبایى قمى
۴ صفر ۸۳

قال امیرالمؤمنین علیه السلام : کن فى الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب در فتنه و انقلاب (که تاریک و ظلمانى است و معلوم نیست حق باشد) چون بچه شتر دو ساله باش که پشت (محکمی) ندارد که سوار شوند و نه شیرى دارد که بدوشند یعنى هیچ قسم از وجود تو استفاد سوء نشود برخلاف نهضت‌هاى مقدس که از جان و مال نباید دریغ و مضایقه نمود در مدت زندانى این جانب سید نورالدین علوى طالقانى در زندان موقت شهربانى از تاریخ ۱۹/۴/۴۲ تا ۲۲/۴/۴۲ با عده‌اى از اهل علم و مبلغین از جمله آقاى آقا سید مرتضى مرتضوى مصاحبت داشتم. آنچه از اخلاق ایشان دستگیر شده حرارت دینى ایشان است که امام فرمود لکل کبد حراء اجر براى هر جگر با حرارتى اجر و مزدى است، امید آن حرارت مذهبى ایشان توام با اجر و ثواب دنیا و آخرت گردد.

نورالدین علوى طالقانی

پى نوشت ها:
۱٫ دکتراى علوم سیاسی.
۲٫ متون متفاوتى قبل و بعد از انقلاب اسلامى تحت تأثیر این تحلیل رسمى به چاپ رسیده است که به نمونه‌هایى از آنها اشاره می‌شود.
ـ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه‌ى احمد گل‌محمدى و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، تهران، ۱۳۷۷، چاپ دوم. E
ـ نیکى آر.کدی، ریشه‌هاى انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، انتشارات حکم، تهران، ۱۳۶۹٫

ـ منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژى در انقلاب، ترجمه‌ى محمد سالار کسرائی، انتشارات مرکز بازشناسى اسلام و ایران، تهران، ۱۳۸۲٫
ـ مسعود کمالی، دو انقلاب ایران، مدرنیته، جامعه مدنی، مبارزه‌ى طبقاتی، نشر دیگر، تهران۱۳۸۱٫

ـ جان، ‌دی، استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه‌ى منوچهر شجاعی، انتشارات مؤسسه‌ى خدمات فرهنگى رسا، تهران، ۱۳۷۷٫
ـ محسن میلانی، شکل‌گیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامی، ترجمه‌ى مجتبى عطار زاده، انتشارات گام نو، تهران، ۱۳۸۱٫
ـ هوشنگ امیراحمدى و منوچهر پروین، ایران پس از انقلاب، ترجمه‌ى على مرشدی‌زاده، انتشاارت مرکز بازشناسى اسلام و ایران، تهران، ۱۳۸۱٫
ـ جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی،‌ ترجمه اردشیر لطفعلیان، مرکز ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۷۵٫
پاره‌اى از محققان مسلمان نیز تحت تأثیر این قرائت رسمى به تحلیل پانزده خرداد پرداخته‌اند که براى آشنایى با اندیشه‌هاى آنها می‌توان به کتاب: داوود مهدوی‌زادگان، عادى سازى جنبش‌‌هاى مردمى در ایران معاصر، انتشارت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران،‌۱۳۸۰ مراجعه کرد.
۳٫ متعصب‌ترین شیوه‌ى این طبقه‌بندى رسمى را می‌توان در آثار دکتر حسین بشیریه على الخصوص کتاب دیباچه‌اى بر جامعه شناسى سیاسى ایران مشاهده کرد. ر.ک. حسین بشیریه، دیباچه‌اى بر جامعه شناسى سیاسى ایران، دوره‌ى جمهورى اسلامی، نشر موسسه‌ى پژوهشى نگاه معاصر، تهران، ۱۳۸۱٫
۴٫ از نهضت آزادى تا مجاهدین، خاطرات لطف الله میثمی، جلد اول، ‌نشریه‌ى صمدیه، تهران، بی‌تا، ص۱۲۰٫

۵٫ فرازى از پیام امام در تاریخ ۱۵/۳/۱۳۶۰ به ملت ایران صحیفه‌ى امام، مؤسسه‌ى تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: ۱۳۷۸، ج ۱۴، ص۴۰۳٫
۶٫ پیام امام در تاریخ ۶/۱۰/۵۷٫ صحیفه‌ى امام،‌ ج۵، ص۲۸۳٫
۷٫ صحیفه‌ى امام، ج۸، ص۵۳٫
۸٫ قانون اساسى و متمم آن، انتشارات صفی‌علیشاه، بی‌تا.
۹٫ این بحث، فصلى از یک تحقیق گسترده است که امیدواریم محققان تاریخ معاصر ایران از آن غفلت نکنند و اثراتى را که نظام مشروطه سلطنتى در قانونى و شرعى کردن نهاد سلطنت و سلسله در ایران کردند، مورد بررسى قرار دهند.
۱۰٫ بنابر دعوت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید على شاهچراغی، نماینده‌ى ولى فقیه در دوبی، آقاى روحانى براى ایراد سخنرانى در مراسم بزرگداشت ارتحال امام و پانزده خرداد به آن کشور سفر کردند و در ملاقات با حجت‌الاسلام انصارى اراکى خاطرات و اسناد ارزشمندى از دوران زندان در ۱۵ خرداد ۴۲ به دست آوردند که به یارى خداوند درآتیه‌ى نزدیک خاطرات مزبور به صورت مستقل از سوى بنیاد تاریخ پژوهى ایران معاصر چاپ و منشر خواهد شد.
۱۱٫ شهید غفارى در کنار منزل آقاى انصارى منزل داشت.
۱۲٫ سرگین گردان؛ جانورى است شبیه سوسک.
۱۳٫ مرحوم آیت‌الله شهید غفارى به اشتباه تاریخ ۱۳۸۳ را ۱۳۸۲ ثبت کرده‌اند.
۱۴٫ مرحوم عباسعلى اسلامى تاریخ ۱۳۸۳ را اشتباها ۱۳۸۴ درج کرده است.
۱۵٫ در اصل : رافظم

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.